مایکل سورکین، هر روز صبح از آپارتمانش در محله گرینویچ به سمت اداره اش در مرکز شهر پیاده روی میکند و در این راه از میدان واشنگتن نیز میگذرد. سورکین در طی این راه عجله ای ندارد پس هرگز لذت بردن از دقت و نگاه جزئی به اطراف خود را از دست نمیدهد. در کتاب"بیست دقیقه در منهتن"، سورکین چیزهایی را که میبیند، تصور میکند و چیزهایی را که میداند توضیح میدهد و از این طریق، دسترسی ما را به لایه های تاریخی، روند تکامل مهندسی و هنری و پدیده ها و تعاملات اجتماعی را که در آن بیست دقیقه رخ میدهد، به طرز ملموسی فراهم میسازد. او در این پیاده روی هر روزه به مسائلی چون ساخت و سازها، فعالیتهای فصلی، تغییرات زندگی تجاری، تغییرات فرهنگ و جمعیت، فرم، اقتصاد، جامعه شناسی، سیاست و زندگی شبانه روزی نیویورک می پردازد؛ به عنوان مثال، او نشان میدهد که تناسبات پله ها چگونه با سازمان دهی املاک (و مسائل فراتر از آن) ارتباط دارند.
این کتاب متاثر از کتاب پرآوازه جین جیکوبز، مرگ و زندگی شهرهای بزرگ امریکایی (۱۹۶۱) است که در مورد نیویورک نوشته شده بود با این تفاوت که جیکوبز، شهرساز یا معمار نبود بلکه یک منتقد اجتماعی بود که متعاقبا مشاهداتش نیز بر پایه همین نگرش به رشته تحریر درآمدند.
سورکین پیاده روی بیست دقیقه ای اش را به سفر خیالی آموزنده اما به طرز غیر قابل بیانی سرگرم کننده به طبیعت شهرها تبدیل میکند.
این کتاب قاعدتا الهام بخش هر کسی که به آینده شهرها اهمیت میدهد و به آن علاقمند است، خواهد بود.
بسیار خرسندم که سورکین به جای پیاده روی از مترو استفاده نمیکند! این درخشان ترین خلاصه ای از شهر منهتن است که تا به حال نوشته شده.
گسترش هم زمان و از درون مرتبط صنعتی شدن با مکان های بزرگ و جداسازی روزافزون کارهای تخصصی درون اش، و قوانین اصلاح طلبانه، با اعمال بوروکراسی عمومی اش، توصیف اساسا جدیدی از شهر به دست داد. با این که اولین قانون واقعی منطقه بندی جامع در ایالات متحد قانون شهر نیویورک در سال ۱۹۱۶ بود، که محدودیت ها را هم در کاربری و هم در فرم متناسب می کرد، ایده ی قانون گذاری رسمی برای کاربری های مضر یا خطرناک به قرن ها قبل بازمی گردد. در اواخر قرن هفدهم بوستن قوانینی داشت مبنی بر لزوم استفاده از سازه های ضدحریق و مدیریت تعیین مکان کشتارگاه ها و غیره. پیش از آن، در شهر نیویورک محدودیت هایی برای خوک دانی ها و توالت ها و قوانین مشابهی برای نظم دادن به مکان کاربری ها وجود داشت که در قرن نوزدهم به بخشی از دستورات قانونی همه ی شهرهای امریکا بدل شد. با نگاهی اجمالی، قانون منطقه بندی فعلی شهر نیویورک که کشتارگاه ها، رنگ رزی ها، طناب بافی ها و مواردی دیگر را محدود می کند هم تاریخ مقررات کاربری های زیان آور و هم دیرینه شناسی صنعت زدایی را در اختیار می گذارد. از زمان یکپارچه شدن پنج بخش ( ۱۶) شهر در سال ۱۸۹۸ تا کنون، نیویورک تنها یک طرح جامع داشته که آن هم هرگز پذیرفته نشده است. منطقه بندی مبتنی بر کاربری و تراکم هنوز هم پیش فرض اولیه ی سازمان دهی شهر و ابزار اصلی برنامه ریزی شهری است. اگرچه منطقه بندی کلاسیک برای جداسازی کاربری های واقعا ناسازگار و مدیریت تراکم و چشم اندازهای کلی کاراکتر شهری هم چنان لحاظ می شود، اقتصاد پساصنعتی امروز ( دست کم در کشورهای « توسعه یافته » ) فرصتی برای بازاندیشی گسترده در مبانی جداکننده ی منطقه بندی در اختیار می گذارد. هم چنان که محصولات روز به روز پاک و دانش بنیان تر می شود، هم چنان که اقتصاد شهرهای ما به سوی صنایع خدماتی می رود، هم چنان که نژادپرستی و دشمنی های نژادی فروکش می کند و هم چنان که مدل کاربردهای ترکیبی ( ۱۷) متقاعدکننده تر و دیدنی تر می شود، شهرها در موقعیتی قرار می گیرند که منطقه بندی های ( ۱۸) خود را مورد بازنگری قرار دهند و به جای این که از آن ها تنها برای جداسازی و مجزاکردن از یکدیگر استفاده کنند، به عنوان وسیله ای برای بهره برداری و اعمال نفوذ به کار آیند. تغییرات بسیار گسترده ی ناشی از شهر صنعتی پیامد دیگری هم داشت: رشد چشم گیر فرهنگ اصلاحات و تحکیم نظم و ابزار برنامه ریزی مدرن. از منتقدان انقلابی مثل فردریش انگلس گرفته، که توصیفات اش از وضعیت طبقه ی کارگر در منچستر هم چنان پیشتاز است، تا مبلغان سانتی مانتال معماری مانند ای. دبلیو. ان. پیوجین که سوگوار محوشدن چشم اندازهای شهری سنتی و روابط اجتماعی مستحکم ( و به ندرت تساوی طلب ) هستند. در ایالات متحد اصلاحات شهری با نوعی سنت « افشاگری » ( ۱۹) انتقادی رونق گرفت که شامل یاکوب ریس، نویسنده ی کتاب نیمه ی دیگر چگونه زندگی می کند، لینکلن استفنز، نویسنده ی شرم شهرها، و بسیاری دیگر می شد، از جمله آن هایی که در جنبش اسکان ( ۲۰) به رهبری جین آدامز مشارکت داشتند. جنبش هایی برای بهبود شرایط سلامت و بهداشت عمومی، تیمارستان ها، زندان ها، نوان خانه ها و نیز وضعیت کاری و دست مزدها به راه افتاد، و همین طور مبارزاتی برای براندازی برده داری، حق رای برای همگان، حقوق مهاجران و توزیع منصفانه تر ثروت. باری، بیش تر مسائلی که آن ها برایش جنگیدند اکنون بخشی از اسباب ذهنی نیویورکی هاست. تمام این فعالیت ها تنها نتیجه ی اوضاع نومیدکننده ی مستاجران در شهر نبود، بلکه تکانه ی اثرات درمانی عمیق تری در آن دخیل بود که یکی از نشانه های سیاست مدرنیته است.