طی دویست و پنجاه سال گذشته قاره اروپا محل تجربه همه انواع مهاجرتهای انسانی بوده است؛ اعم از جابجاییهای درون منطقهای جمعیت به دلیل بلایای طبیعی، مهاجرتهای فصلی کارگران در جست و جوی کار و کوچ اجباری جماعتهای مختلف پیرو سرکوب حکمرانان و پناهجویی پیرو انقلاب و جنگ. اگر به این فهرست طولانی کسانی را که به قصد مهاجرت به آمریکا، مدتی را در کشوری اروپایی غیر از زادگاه خود سپری میکردند و خیل عظیم افرادی که به قصد سکونت در مستعمرات اروپایی کشورهای خود را ترک میکردند بیفزائیم به گستردگی ابعاد تجاربی آگاه میشویم که میتوانند به دانش ما بیفزایند از آنچه امروز هم اروپا و آمریکا شاهد آن هستند و همچنین بسیاری از سایر کشورها در اقصی نقاط جهان. بریایه چنین دانشی است که میتوان در گفتارهایی تردید کرد که از اضطرار در اتخاذ سیاستهای شداد و غلاظ برای جلوگیری از ورود مهاجران به کشور میزبان یا بازگرداندن اجباری آنها به کشور متبوعشان میگویند.