کتاب عبور از دیوارها

Walk Through Walls
کد کتاب : 15700
مترجم :
شابک : 978-6229999646
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 400
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب عبور از دیوارها اثر مارینا آبراموویچ

کتاب "عبور از دیوارها" اثر یکی از مشهورترین هنرمندان پرفورمنس آرت (هنر اجرا ) "مارینا آبراموویچ" است.

"مارینا آبرامویچ" لقب «مادر هنر پرفورمنس» را یدک می کشد.وی چند سال پیش در شبکه های مجازی با ویدیوی یکی از پروژه های هنری خود خیلی دیده شد؛که در آن دو صندلی دو طرف یک میز کوچک قرار داده و افراد داوطلب می توانستند روی صندلی دوم و در سکوت، با نگاه این هنرمند روبه رو شوند.

"عبور از دیوارها" کتابی است که زندگی نامه وی را شرح می دهد. او شروع این اثر را با اتفاقات عجیب دوران کودکی از زمانی که خاطرات خود را به یاد می آورد آغاز می کند و تا زندگی معاصر ادامه می دهد. "مارینا آبرامویچ" حتی درباره آنچه که زمان تولدش پیش آمده نیز نوشته است. او در این کتاب ۳۹۷ صفحه ای با قلمی روان و لحنی صمیمانه از جزییات زندگی شخصی و هنری خود گفته است که بخش هنری آن را می توان بخشی از تاریخ هنر محسوب کرد.

اسم “مارینا” را پدرش برای او انتخاب کرده که اسم سرباز زن روسی بوده که پدرش او را دوست داشته و بر اثر انفجار نارنجک جلوی چشم انش کشته می شود. مادرش از این خاطره قدیمی عمیقا بیزار بوده و "مارینا آبرامویچ" فکر می کند برای همین مادرش از او دل خوشی نداشته است.

با توجه به فعالیت های هنری سخت و متفاوت "آبرامویچ" می توان درک کرد چرا شروع کتاب با مفهوم “ترس” و مواجه شدن با آن آغاز می شود. او گفته است برایش جالب است که ترس با کمک پدر و مادر و اطرافیان مان در وجود انسان ریشه پیدا می کند


کتاب عبور از دیوارها

مارینا آبراموویچ
مارینا آبراموویچ را می توان یکی از مشهورترین هنرمندان پرفورمنس آرت (هنر اجرا ) دانست که امروزه حدود ٦٠ سال سن دارد. وی به تازگی کتابی درمورد زندگینامه خود نوشته که لحن صادقانه و شرح خاطرات عجیب هنرمند درآن سبب شده مورد استقبال عمومی قرار گیرد.برامویچ در طی سال‌های ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۰ دانشجوی آکادمی هنرهای زیبا در بلگراد بود. او تحصیلات تکمیلی‌اش را در آکادمی هنرهای زیبای زاگرب در ۱۹۷۲ به پایان رساند و از ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۵ در آکادمی هنرهای زیبا واقع در نوی سد به تدریس پرداخت، زمانی که در حال تکم...
قسمت هایی از کتاب عبور از دیوارها (لذت متن)
آن موقع ها فکر می کردم تولد من نظم زندگی پدر و مادرم را به هم زده بود. بعد از به دنیا آمدن من بود که رابطه شان به خشونت کشیده شد. تمام عمر به خاطر شباهتم به پدرم، همان کسی که ما را ترک کرد و رفت، از طرف مادرم مورد سرزنش قرار گرفتم. مادرم علاوه بر وسواس تمیزی و نظم، وسواس هنر هم داشت. من از سن شش یا هفت سالگی می دانستم می خواهم هنرمند شوم. مادرم برای خیلی چیزها تنبیهم می کرد، اما در یک مورد، از طرف او تشویق می شدم. هنر برایش مقدس بود. برای همین من در آپارتمان بزرگ مان علاوه بر اتاق خواب، یک استودیوی نقاشی هم داشتم

ن مدام در استودیو نقاشی می کردم. که ناگهان 12 هواپیمای نظامی از آسمان رد شدند و خطوط سفیدی پشت سرشان ایجاد کردند. من با شگفتی خط های سفید را تماشا کردم که به آرامی محو شدند و آسمان بار دیگر آبی پاک شد. ناگهان فکر کردم چرا نقاشی کنم؟ چرا خودم را به دو بعد محدود کنم وقتی می توانم با هر چیزی اثری هنری بسازم؟ با آتش، آب یا حتی بدن انسان. هر چیز! انگار چیزی در ذهنم جرقه زده باشد، فهمیدم هنرمند بودن یعنی آزادی بی اندازه داشتن. حتی با غبار یا آشغال هم می توانستم اثر هنری خلق کنم. حس آزادی غیرقابل باوری به من دست داد؛ به خصوص برای شخصی مثل من که در خانه ای تقریبا بدون آزادی زندگی می کردم

من فقط چهار سالم بود و خیلی کوچک بودم. ناگهان چیز عجیبی دیدم؛ خط صافی روی جاده. با کنجکاوی به سمتش رفتم. می خواستم لمسش کنم. اما مادربزرگم فریاد بلندی کشید. شکلش در ذهنم حک شده؛ یک مار خیلی بزرگ بود. در آن لحظه از زندگی ام با مفهوم ترس آشنا شدم، هر چند درست نفهمیدم باید از چه بترسم در واقع، صدای فریاد مادربزرگم بود که مرا ترساند. مار هم با سرعت خزید و رفت”.