جلد سوم از کتاب «قاتل آن سوی میز» نوشتهی جان ای. داگلاس و مارک اولشاکر به بررسی روانشناختی چهار جنایتکار خطرناک میپردازد که داگلاس در طول دوران فعالیتش در FBI با آنها مصاحبه کرده است. نویسندگان، با تکیه بر تجربهی داگلاس در واحد تحلیل رفتاری، تلاش میکنند نشان دهند این مجرمان چگونه فکر میکنند، چه انگیزههایی دارند، و چرا مرتکب چنین خشونتهایی میشوند. در این کتاب، تحلیلهای رفتاری با گزارشهای میدانی ترکیب شده تا درک بهتری از ذهن جنایتکاران سریالی و شکارچیان جنسی ارائه شود. هر فصل به یکی از این پروندهها اختصاص دارد و جزئیات دقیقی از زندگی و جرائم آنها ارائه میشود. از قتلهای زنجیرهای تا آزار جنسی کودکان، هر مورد بر اساس مصاحبهی مستقیم و دادههای تحقیقاتی بررسی میشود. داگلاس در جریان این مصاحبهها، بهجای تمرکز صرف بر اعترافها یا جزئیات جرم، بیشتر به دنبال درک ساختار ذهنی مجرم است، مثلا اینکه چطور احساس قدرت یا تحقیر در گذشته میتواند به خشونت در آینده منجر شود. او سعی میکند از گفتوگو با این افراد، سرنخهایی برای شناخت الگوهای خطرناک رفتاری بیرون بکشد. بخش مهمی از کتاب به تکنیکهایی اختصاص دارد که داگلاس و همکارانش برای تحلیل شخصیتها به کار میگیرند. مثل بررسی زبان بدن، لحن، واکنش به سوالهای خاص، یا حتی جزئیات کوچک در نحوهی توصیف جرم. نویسندگان توضیح میدهند که چطور این روشها میتوانند به درک انگیزهها، ناپایداریهای روانی و ظرفیت خشونتآمیز فرد کمک کنند. در کنار این، به نقاط ضعف سیستمهای قضایی یا پزشکی هم اشاره میشود، یعنی جاهایی که مجرمان توانستهاند بدون جلب توجه، مدتها به کارشان ادامه دهند. در پایان، کتاب به این نتیجه میرسد که شناخت چنین افرادی و پیشگیری از جرائم مشابه، نیازمند توجه دقیق به رفتارهای ظاهرا عادی اما غیرمعمول است. داگلاس تأکید میکند که قاتلان زنجیرهای اغلب در دل ساختارهای اجتماعی پذیرفتهشده پنهان میشوند و همین موضوع کار تشخیص آنها را دشوار میکند. در مجموع، کتاب بیشتر از اینکه فقط دربارهی جرم باشد، دربارهی فهمیدن این است که خشونت چطور شکل میگیرد و چگونه میتوان آن را زودتر تشخیص داد.