یوحنا پاپ مقدس تمام عناصری که فرد از یک رمان تاریخی انتظار دارد، نظیر هیجان، عشق و عشق بازی، خشونت، تزویر و راز های سر به مهر را در خود دارد. کراس کتابی سرگرم کننده را به رشته ی تحریر در اورده است.
به بربریت قرن نهم با غنای غریب خود زندگی بخشیده است. رمانی تاریخ پژوهانه و مفتون کننده.
عزم شگفت انگیز و تکان دهنده ی یک زن برای یادگیری با وجود مخالفت های خانواده و اجتماع. به شدت توصیه می شود.
کراس موردی سرگرم کننده و فوق العاده از زنی را که درعصر تیره بر تخت پاپی نشست خلق کرده است... . رمانی رنگارنگ با تخیلی غنی.
کتابی که زمین نخواهید گذاشت!
یوحنا پاپ مونث، واقعیت های ناگوار عصر تیره را آشکار می سازد. خشونت در دولت و کلیسا و خانواده رایج است؛ از منطق و دلیل با برچسب ایده های خطرناک اجتناب می شود و زنان تنها به عنوان خدمتکار مردان و فرزندآوران در نظر گرفته می شوند. رمان داستان زندگی زنی شیردل، باهوش و مستقل را کاوش می کند که بر سرکوب ها غلبه کرده و تا بالاترین رده های قدرت پیشرفت می کند... . بهره گیری استادانه ی کراس از عنصر انتظار همچون منظره ی تاریخی دلکش داستان، یوحنا پاپ مونث را خیره کننده نگه می دارد... . سفری هیجان انگیز در دل تاریخ همانطور که پیش می رود.
نگاشته ای شیوا و مسحور کننده در اعتبار این شخصیت افسانه ای.
زندگانی زنی زیرک و سرسخت در قرن نهم اروپا، زنی که جرات چنین ماجراجویی را در زمانه ای داشت که اطاعت پسندیده ترین خوی زنان بود. ... کراس به طرز تحسین برانگیزی موفق شد داستان روان خود را در توانگری جزییات تاریخی غنی بنا بگذارد.
داستان ایمان و اشتیاق و یک یادآور برای اینکه برخی چیزها هرگز تغییر نمی کنند، تنها بازیگران و صحنه است که دگرگون می شود.
زنی قابل توجه، از هوش چشمگیرو شانس زیاد خود بهره برده و در ماجراجویی وحشتناکش از عقبه ای محقر به مقام تنها پاپ مونث پیشرفت می کند.
در بیست و هفتمین روز از ماه زمهریر سال ۸۱۴ پس از میلاد مسیح ، قابله ای به نام «هروترود» با بورانی از برف و طوفان روبرو می شود. شروع داستان شرح تندبادی است که به سردی یخ از لابلای درختان لخت و سرمازده می وزد و در تن لرزان هروترود فرو رفت و از سوراخ ها و وصله های قبای پشمی نازکش می گذرد. کوره راه جنگلی پوشیده از توده های برف بود و او در هر گامی که بر می داشت تا زانو در برف فرو می رفت. قشری از یخ روی ابروان و پلک هایش نشسته بود. هروترود هر چند لحظه یک بار دستی به صورتش می کشید و برف ها را پاک می کرد تا بتواند راه را تشخیص دهد. دست ها و پاهایش، با آن که چند لایه پارچه دور آنها پیچیده بود، از شدت سرما درد می کرد. چند قدم آن طرف تر لکه سیاه و مبهمی روی برف ها پدیدار شد. این لکه سیاه، لاشه کلاغ یخ زده ای بود. حتی این لاشخورهای مقاوم و جان سخت هم در آن زمستان بی نهایت سرد می مردند. یعنی از گرسنگی می مردند، چون لاشه جانوران چنان یخ می زد که حتی کلاغ ها هم نمی توانستند با منقارشان یخ را بشکنند و گوشتی از استخوان جدا کنند. تن قابله داستان ما از تماشای این منظره می لرزید و بر سرعت گام هایش می افزود. درد زایمان همسر کشیش روستا آغاز شده بود. هروترود با تلخی بسیار با خود گفت: ” این کوچولو هم چه وقت خوبی را برای تولد انتخاب کرده است! فقط در همین یک ماه گذشته پنج نوزاد به دنیا آوردم که هیچ یک از آنها بیشتر از دو هفته زنده نمانده اند، خدا می داند که سرنوشت این یکی چطور شود…”
یکی از جذابترین کتاب هایی که خوندم. اینگار داری وسط قرون وسطی زندگی میکنی
چرا نمیچاپی ؟
این رمان تاریخی به نظرم خیلی ارزشمنده چون با مطالبی که داشت ادم رو میخکوب میکرد و حسابی تحت تاثیر قرار میداد، همچنین میتوان با دوران قرون وسطا، عصر تاریکی هم اشنا شد. تعجبم از اینه که چرا کتاب مشهوری نشده! خیلی مطالب برای خوندن داشت و چقدر ترجمه خوب و بی نقصی داشت، واقعا از مترجم گرامی و نشر ققنوس برای ترجمه و انتشار این کتاب پرمحتوا و جذاب سپاسگزارم.
چاپ کن دیه ببم جان
سی چه چاپ نیکنی ؟
۶ ماهه این کتاب موجود نیست و هنچنان منتظرم موجود شه. لطفا بگید چ تاریخی موجود میکنین این کتاب و لطفا؟
سلام و وقت به خیر. این کتاب چاپ تمام است و هر زمانی که ناشر تجدید چاپ کند در ایرانکتاب موجود خواهد شد. متشکریم
این کتاب چند روز پیش تجدید چاپ شده یعنی در فروردین 1401 گیسوم رو هم اگه نگاه کنید میفهمید که تجدید چاپ شده آقای آرش اسمعیل زاده .
ممنون از ترجمه عالی و سلیستون🌹