کتاب از این لحاظ

Az In Lahaz
کد کتاب : 18268
شابک : 978-9644310775
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 472
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2010
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب از این لحاظ اثر نجف دریابندری

"از این لحاظ" کتابی است به قلم یکی از نامدارترین مترجمان کشور، "نجف دریابندری"، که قسمت کوچکی از کتاب به مطالب ترجمه شده به قلم او و بخش عمده ی کتاب به پیش گفتارهایی که بر این ترجمه ها نوشته، اختصاص داده شده است. این پیش گفتارها به صورت پراکنده در کتب مختلفی که با ترجمه ی "نجف دریابندری"، منتشر شده در دسترس اند اما در کتاب "از این لحاظ" تمامی این مقدمه ها به صورت یکجا در اختیار مخاطب قرار گرفته است. اهمیت جمع آوری این مقدمات در یک کتاب به این دلیل است که "نجف دریابندری"، در اکثر آثار و مقالات ترجمه شده ی خود، علاوه بر ارائه ی یک بیوگرافی دقیق از نویسنده ی اثر، مهم ترین و اصلی ترین دیدگاه های او را نیز به خواننده معرفی می کند و به این ترتیب عصاره ای از مفیدترین مطالبی را که خواننده باید در مورد نویسنده ی مد نظرش بداند، به او ارائه می کند.
"وداع با اسلحه" و "پیرمرد و دریا" از "ارنست همینگوی"، "قضیه ی رابرت اوپنهایمر" و نمایش نامه و اسناد تاریخی از "هاینار کیپهارت"، "چنین کنند بزرگان" از "ویل کاپی"، "رگتایم" و "بیلی باتگیت" از "ای.ال. دکتروف"، "سرگذشت هکلبری فین" از "مارک توین"، "بازمانده ی روز" از "کازوئو ایشی گورو"، "پیامبر و دیوانه" از "جبران خلیل جبران"، "آنتیگونه" از "سوفوکلس"، "خانه ی برنارد آلبا" از "فدریکو گارسیا لورکا"، "تاریخ فلسفه ی غرب" و "قدرت" از "برتراند راسل"، "متفکران روس" از "آیزایا برلین"، "افسانه ی دولت" و "فلسفه ی روشن اندیشی" از "ارنست کاسیرر" تنها بخشی از مطالبی هستند که از "نجف دریابندری" در کتاب "از این لحاظ" گردآوری شده اند و می توانند برای طرفداران ادبیات، فلسفه و تاریخ بسیار جالب توجه واقع شوند.

کتاب از این لحاظ

نجف دریابندری
نجف دریابندری مترجم و نویسنده ی معاصر ایرانی است. نجف دریابندری فرزند ناخدا خلف ظلم آبادی در ۱ شهریور ۱۳۰۸ در آبادان متولد شد. دوره ابتدایی را در مدرسه ۱۷ دی گذراند و وارد دبیرستان رازی شد. وی حدود سال سوم دبیرستان تحصیل را رها کرد و به دنبال کار رفت. حضور انگلیسی ها در تأسیسات نفتی شهر آبادان و تردد آنان در سطح شهر کاربرد آن زبان وی را به یادگیری زبان انگلیسی علاقه مند ساخت و به طور خودآموز به فراگیری این زبان پرداخت.در سال1332 اولین اثر خود را که ترجمه کتاب معروف وداع با اسلحه، نوشته ارنست ...
قسمت هایی از کتاب از این لحاظ (لذت متن)
پرسنده (یک دانشجوی جوان): شما در زیاد شدن برنامه های تدریس نویسندگی در دانشکده های کشور خطری می بینید؟ دکتروف: خوب، یک خطر وجود دارد. از زمان جنگ جهانی دوم دانشگاه شده است حامی بزرگ نویسندگان. در اصل شاعران برای امرار معاش این نقشه را کشیدند. در مجالس شعرخوانی رابرت فراست مردم زیادی جمع می شدند. دیلن تامس آمد از روی همین صحنه [که الان با من مصاحبه می کنید] توی خیابان نود و دوم شعر خواند. ناگهان این امکان کاملا جدید پیدا شد: این در عالم شعر مثل اختراع چیپس [تراشه های الکترونیکی] در عالم کامپیوتر بود. شاعران در دانشگاه ها کار پیدا کردند که هنر شاعری را تدریس کنند. بعد آنها شاعران دیگر را دعوت کردند که بیایند شعرشان را بخوانند. یک شبکه تشکیل شد. برنامه تدریس نویسندگی به وجود آمد. شاعران این نظام ارتباطی ثانوی شعر را ساختند. ما رمان نویس ها هیچ وقت زیاد به این کار توجه نکرده ایم. دوستی شاعران با همدیگر خیلی بهتر از ماست. ما مدام داریم با شاعران خودمان سر و کله می زنیم. این بود که ما کمی دیر وارد این کار شدیم. با این همه فعلا وارد شده ایم. در سراسر کشور برنامه تدریس نویسندگی برقرار است. خطر بزرگ در این است که فقط نویسنده تربیت نمی کنند، بلکه معلم نویسندگی تربیت می کنند. به عبارت دیگر، یک نفر می رود یک دوره نویسندگی را می گذراند، یک فوق لیسانس نویسندگی می گیرد، و فورا می رود در یک دانشگاه دیگر کار پیدا می کند که به جوان ها درس بدهد که فوق لیسانس شان را در نویسندگی بگیرند. به این ترتیب است که آن نظام ثانوی به وجود می آید، یعنی استادان نویسندگی که استادان نویسندگی تربیت می کنند؛ این چیز بدی است. از یک طرف نتایج این کار را می بینیم، آن هم این است که به طور کلی امروز نوشته های جوانان از لحاظ فنی خیلی مطمئن تر از گذشته است. اگر شما رمان اول فاکنر را بخوانید می بینید منظور من چیست. کتاب ناشیانه وحشتناکی است.بیشتر نویسندگانی که از دانشکده های نویسندگی در می آیند از فاکنر آن روز خیلی فنی تر می نویسند. از طرف دیگر، افق نویسندگان دانشگاهی محدود می شود؛ میدان عمل و توجه آنها عموما اتاق خواب است و اتاق پذیرایی و خانواده. درها را بسته اند و پرده ها را کشیده اند، مثل این است که بیرون نه خیابانی وجود دارد، نه شهری، نه جاده ای، نه جامعه ای. بله خطر اینجاست. ولی وقتی آدم به فکر نویسندگان خوبی می افتد که از برنامه های دانشگاهی درآمده اند و این که این ها چقدر با ارزش اند و ما چقدر از داشتن آنها خوش وقتیم، می بینیم که این ترتیب را نمی شود به کلی محکوم کرد.