از نوشتههای ناصرالدین پروین در کتاب: چون اگر و مگرهای تاریخ را به کنار بگذاریم، میبینیم که محمدعلی فروغی تا سی سالگی، زیر سایهی پدری بر آمد که خود زیر سایهی خدا (ظل الله) به تامین معاش مشغول بود. وی، علاوه بر استفاده از مزیتهای اعیانی و دیوانی پدر و نان سانسورها و مداحیهای او را خوردن، به مدرسه دارالفنون راه یافت. سپس، پدرش او را در اداره ای که ریاستش را برعهده داشت استخدام کرد. بعد، در همان مدرسهی سیاسی که پدر ریاست میکرد به تدریس پرداخت و آنگاه، در مدرسه جانشین پدر شد و سرانجام لقبهای او را هم به میراث برد. مسیر زندگی کسی که برخی میکوشند او را «گزیده» یا «سرآمد» یا «نخبه ی» روشنفکری ایران معرفی کنند چنین بود.
علیرغم ادعا در اول کتاب، متاسفانه نویسنده کاملاً یکطرفه و حتی با استفاده از کلمات توهین آمیز و تحقیر کننده، تمام زندگی و آثار محمدعلی فروغی و پدرش را به باد نقد غیرمنصفانه و حتی استهزا گرفته است و برای این منظور از هیچ نظر تحقیرآمیزی چشم پوشی نکرده است. این روش نقادی از یک استاد دانشگاه بعید است.
علیرغم ادعا در اول کتاب، متاسفانه نویسنده کاملاً یکطرفه و حتی با استفاده از کلمات توهین آمیز و تحقیر کننده، تمام زندگی و آثار محمد فروغی و پدرش را به باد نقد غیرمنصفانه و حتی استهزا گرفته است و برای این منظور از هیچ نظر تحقیرآمیزی چشم پوشی نکرده است. این روش نقادی از یک استاد دانشگاه بعید است.