در زیر پوست پیش داوری های امروزه ی ما علیه سیاست، خوف و رجائی در کار است: خوف از این که بشریت می تواند از طریق سیاست و از طریق وسایل قهرآمیزی که امروزه در اختیار دارد خود را نابود کند، و در پیوند با این ترس، امید به این که بشریت روزی سر عقل آید و جهان را نه از نوع بشر بلکه از شر سیاست خلاص کند. بشریت می تواند برای نیل به این مقصود به نوعی حکومت جهانی دست یازد که دولت را به ماشین اداره ی امور بدل می سازد، نزاع های سیاسی را از طریق بوروکراسی حل و فصل می کند و نیروی انتظامی و پلیس را جایگزین نیروهای نظامی و ارتش می سازد. اگر سیاست را به معنای معمول اش تعریف کنیم، به منزله ی رابطه ی میان حکومت کنندگان و حکومت شوندگان، آن گاه بی گمان این امید سراپا خیالی و ناکجا آبادی خواهد بود. اگر از این منظر بنگریم، درآخر کار نه به الغای سیاست بلکه به نوعی استبداد و خودکامگی تناسب های کلانی می رسیم که در آن ها مغاک میان حکومت کنندگان و حکومت شوندگان آن قدر عظیم خواهد بود که دیگر هیچ گونه شورش و طغیانی ممکن نخواهد بود، چه رسد به هر شکلی از نظارت حکومت شوندگان بر حاکمان. این واقعیت که هیچ فردی - هیچ خودکامه ای به تنهایی- نمی تواند با این حکومت جهانی یکی شود به هیچ وجه سرشت استبدادی آن را تغییر نمی دهد. حکومت بی نام و نشان دیوان سالاران به همان اندازه استبدادی ا ست زیرا در این شکل از حکومت «هیچ کس» به طور مشخص اعمال قدرت نمی کند. و راستش را بخواهید این شکل از حکومت به مراتب مخوف تر است زیرا هیچ کس نمی تواند به این «هیچ کس» حرفی بزند یا اعتراضی کند.
کتاب خوبیه. یک مقدار گرون هست ولی خب ارزشش رو (حداقل فعلا با این قیمت) به نظر من داره