کتاب تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی

History of Thought
کد کتاب : 19221
شابک : 978-9643126445
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 480
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2002
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 14
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی اثر ناصر فکوهی

"کتاب تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی" که توسط نویسنده ارجمند و استاد عالی قدر ناصر فکوهی به نگارش در آمده است در واقع حاصل تلاشی تحقیقاتی این نویسنده برجسته در زمینه ای بزرگ تر در پروژه فکری ایشان است که از سالیان قبل آغاز شده است. ناصر فکوهی در این کتاب زمینه ها و دیدگاه های مختلف در زمینه انسان شناسی را به بحث می گذارد. در واقع می توان گفت این کتاب یکی از نمونه های کم نظیر در زمینه دانش انسان شناختی است. به همین دلیل این کتاب به منبعی معتبر برای دانشجویان، اساتید و پژوهشگران حوزه علوم انسانی تبدیل شده است.

در تقسیم بندی کلی کتاب پیش رو تلاش شده است تا به ایده های باستانی و کلاسیکی افزوده شود که حضور مستمر آنها در اندیشه انسان شناسی همیشه مورد نظر است. جدیدترین نظریه های مطرح شده در دانش زنده و پویای انسان شناسی باید ارائه شود تا خوانندگان بتوانند درک جامع و کاملی از موضوع نظریه انسان شناسی داشته باشند. این دیدگاه گسترده از دغدغه‌های نظری در انسان‌شناسی، آشکارا اولین گامی است که روشنفکران در این حوزه باید با اقدامات بیشتر و موثرتر برای شناسایی هر یک از رشته‌ها و شاخه‌های بارور نظریه‌های انسان‌شناسی بردارند و "تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی" به قلم "ناصر فکوهی"، زمینه‌ها را برای برداشتن این گام فراهم کرده است.

کتاب تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی

ناصر فکوهی
ناصر فکوهی (زادهٔ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۳۵، تهران)، انسان‌شناس، نویسنده و مترجم ایرانی است. وی همچنین استاد گروه انسان‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، مدیر وبگاه انسان‌شناسی و فرهنگ و عضو انجمن بین‌المللی جامعه‌شناسی و ایران‌شناسی‌است.فکوهی دکترای جدید انسان‌شناسی سیاسی خود را در سال ۱۳۷۳ از دانشگاه پاریس دریافت کرد. وی آثار متعددی در حوزهٔ انسان‌شناسی —اعم از تألیف و ترجمه— دارد. از مهم‌ترین تألیفات وی می‌توان به کتاب‌...
دسته بندی های کتاب تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی
قسمت هایی از کتاب تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی (لذت متن)
حال این پرسش مطرح می شود که آیا می توان با ذهنی ملهم از « نظریه » و به ویژه یک نظریه خاص به سراغ « واقعیت واقعی » رفت و آیا این بار نظری، ورود و ادغام نسبی در موضوع مطالعه را مشکل بلکه ناممکن نخواهد کرد؟ پاسخ به این سوال شکافی را در میان انسان شناسان به وجود آورده است: از یک سو، ما با یک گرایش قدرتمند « مردم نگارانه ( ۱۲) » روبه رو هستیم که غایت نظری انسان شناسی را در امر اتنوگرافیک یا در « توصیف و تشریح » می بیند. در اینجا « توصیف » درون خود حامل جهان بینی علمی پژوهشگر بوده و به خودی خود می تواند هدفی کامل و توجیه پذیر در علم انسان شناسی باشد. اگر از این رویکرد حرکت کنیم، اصولا جای چندانی برای فرضیات و در نهایت حتی برای پرسش های تحقیق در پژوهش انسان شناختی باقی نمی ماند: پژوهشگر درون موضوع فرو می رود تا آن را توصیف کند و بیش تر از آن که به پرسشی پاسخ دهد، پرسش هایی می آفریند. پژوهشگر بر آن نیست که پرسشی تبیین کند و لذا به بهره بردن از نظریه به مثابه چارچوب ذهنی ورود به موضوع نیاز ندارد. در نتیجه می توان پنداشت با این رویکرد که دقیقا در تقابل با رویکرد جامعه شناختی قرار دارد نیاز به نظریه به حداقل ممکن رسیده و نظریه در نهایت چیزی نخواهد بود جز چارچوبی ذهنی برای یک روش شناسی اتنوگرافیک. اما در برابر این رویکرد، از ابتدای پیدایش انسان شناسی، گرایش قدرتمند دیگری وجود داشت که مهم ترین نماینده آن امیل دورکیم بود. دورکیم در رویکرد خود نسبت به علوم اجتماعی، « مردم شناسی » را یکی از شاخه های جامعه شناسی به حساب می آورد درحالی که « مردم نگاری » را در نهایت یک روش، و نه روشی چندان معتبر، می شمرد که در میان روش های مختلف علوم اجتماعی جایی کوچک را به خود اختصاص می دهد ( ۱۳) . بنابراین در این رویکرد، تاکید نه بر توصیف بلکه بر تحلیل قرار دارد. توصیف نه ناشی از جهان بینی پژوهشگر، بلکه صرفا روشی خنثا به حساب می آید که در کنار روش های متعدد دیگر باید بتواند امکان دستیابی به واقعیت را ممکن سازد.