موزار یکی از برجسته ترین کودکان نابغه تاریخ موسیقی به شمار می رفت، و تاوانش را هم پرداخت. کودکان نابغه اغلب به شیوه معمول رشد نمی کنند. بیشتر وقت خود را با بزرگترها می گذرانند، از آموزش عمومی ایشان غفلت می شود، بیش از حد لازم تشویق و تحسین می شوند. انحراف در مسیر رشد به انحراف در مسیر بلوغ و مردانگی ختم می شود. فاجعه درباره ی موزار کوچک این بود که با تکیه بر پدر بزرگ شد، و هرگز قدرت تشخیص نیازهای فردی و اجتماعی را پیدا نکرد. این چیزی بود که در روزگار خودش هم تایید می شد… در آن روزگار هیچکس تردید به خود راه نمی داد که موزار موسیقیدانی استثنایی است. از دو سه سالگی پشت پیانو می نشست و ملودی می نواخت. گوشش آنقدر حساس بود که صداهای بلند آزارش می داد؛ نه تنها حساس بود، بلکه در تشخیص دانگ نظیر نداشت. در چهار سالگی می توانست به نوازندگان ویولون بگوید آنچه می نوازند نیم پرده فالش است. در 5 سالگی به طور حیرت انگیزی کلاویه را خوب می نواخت… موسیقیدانانی با این استعداد هیچ مشکلی در رسیدن به کرانه های پرسود و منفعت شهرت و موفقیت نداشتند. ولی موزار در این زمینه توفیقی نیافت، گرچه تمام عمر در پی این بود که مقامی مناسب احوال خود، با مقرری زیاد و تضمین شده، ترجیحا در قصر شاهی، به دست آورد.