«یک قور ظریف قورباغهای» کتاب داستان مصوری است که مناسب کودکان ۶ تا ۹ سال است. این کتاب دربارۀ قورباغهای است به اسم «پاپالا» که شب خوابش نمیبرد. او دلش میخواهد مثل همۀ قورباغهها بخوابد اما هر کار میکند خوابش نمیبرد. او حتی تصمیم میگیرد که شروع به شمردن مگسها کند تا بلکه خسته شود و خوابش ببرد، اما فایده ندارد. او دلش میخواهد بخوابد و خوابهای خوب ببیند، مثلا خواب مگس و پشه ببیند و یا... اما هر کار میکند بیفایده است و تصمیم میگیرد از جایش بلند شود و قدمی بزند، تا اینکه برایش اتفاقی میافتد که میتواند به خواب برود و رویاهای خوبی ببیند. غزاله بیگدلو، نویسنده و تصویرگر کتاب، تاکنون کتابهای متعددی در حوزه کودک و نوجوان تصویرگری کرده است و گاه نیز خودش نگارش آنها را به عهده داشته است. بیگدلو سعی کرده است با داستان کوتاه و فانتزی که خلق کرده است، قدرت تخیل بچهها را بالا ببرد. بچهها با خواندن «یک قور ظریف قورباغهای» پا به پای قورباغۀ کتاب، تخیل میکنند و میتوانند در ذهن خیال ببافند. آنها حتی میتوانند، خود را در ذهن و نگاه یک قورباغه بگذارند و از زاویه دید او به دنیا نگاه کنند. بیگدلو سعی کرده است شخصیت اصلی کتابش را خوب در بیاورد و داستانش را روشن و واضح برای بچهها روایت کند. زبان کتاب ساده است و روایت خطی آن مناسب بچههایی است که تازه خواندن یاد گرفتهاند و میتوانند خودشان به تنهایی کتاب دست بگیرند. طنز ظریفی که در کتاب نهفته است در کنار تصویرهای زیبا و رنگی میتواند بچهها را تا انتها با داستان همراه کند. بچهها با دیدن تصاویر کتاب میتوانند داستان را در ذهنشان پیش ببرند و بعد نوشتههای کتاب را بخوانند. «دوستی»، «همراهی»، «ارتباط با دیگری» از مفاهیم داستان «یک قور ظریف قورباغهای» است. این مفاهیم در لایههای داستانی جذاب و بانمک گنجانده شده است تا بچهها با خواندن داستان، علاوه بر سرگرم شدن، به شکل غیرمستقیم این مفاهیم را نیز یاد میگیرند.
درباره غزاله بیگدلو
غزاله بیگدلو (متولد59) در تهران به دنیا آمد. او رشته ی نقاشی را انتخاب کرد و تحصیلات خود را در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان برد. بعد از ورود به دنیای تصویرسازی، برای جبران ضعف خود در دانش تصویرسازی دورههایی را در کارگاه ادبیات شورای کتاب کودک و کارگاههای خصوصی آموزش تصویرگری گذراند. پس از آن فعالیت جدی خود را در زمینهی کتاب کودک و نوجوان آغاز کرد. او همچنین چند کتاب به رشتهی تحریر در آورده و بعضی از داستانهایش را تصویرگری کرده است.
ساعت ها ار نبمه شب گذشته بود. پاپاک هنوز بیدار بود. هزار بار مگس هایش را شمرده بود، اما خوابش نمی برد. دلش می خواست مثل قورباغه های دیگر چشم هایش را ببندد و خواب ببیند. پاپالاک دوست داشت در خواب با چند تا مگس بوگندو پرواز کند... .
مقالات مرتبط با کتاب یک قور ظریف قورباغه ای
راهکارهایی برای علاقه مند کردن کودکان به کتاب خواندن