اصلا شاگردان من زمانی کسی خواهند شد که به قول شما بر شجریان تمرّد کنند. اگر از شجریان گذر نکنند فوقش همان تکرار من می شوند.
من بارها گفته ام که اگر شاگرد من موسیقی را در سطح خودم اجرا کند، به این معناست که موسیقی درجا زده است. آن ها باید چندگام از من و گذشتگان جلو باشند. اگر شاگردان تکرار استاد باشند، موسیقی درجا زده است. شاگردان باید چند گام فراتر از استاد خود باشند.
بزرگ ترین آرزوی من این است که آن انتظاری را که مردم از من دارند، و یا من از خودم دارم، برآورده کنم. به هر حال من زمانی می توانم شجریان باشم که در کار موسیقی وقت بگذارم؛ اگر چنین نباشد که من شجریان نیستم.
نه می توان موسیقی غربی را کاملا کنار گذاشت و نه می توان موسیقی ایرانی را به نفع موسیقی غربی از میدان خارج کرد.
محکوم کردن یکدیگر و موضع گیری افراطی درست نیست. به عقیده ی من از روحیه ی هنرمندی بیرون است. وقتی آدم می تواند زیبایی خلق کند، با هر ابزاری که شد باید این کار را انجام دهد.
وقتی آدم می خواهد شنونده اش از زیبایی موسیقی لذت ببرد با هر ابزاری که توانست، باید آن زیبایی را خلق کند. شاید در کار نقاشی هم عده ای فکر می کردند نقاشی صرفا باید با مداد یا آبرنگ باشد، یا با قلم مو و رنگ. ولی حالا خیلی مواد و چیزهای دیگر به کار می آید تا تابلوی نقاشی خلق شود. و این تابلوها ارزش هنری خودشان را دارند.
… ما موسیقی ایرانی را به خاطر این نمی خواهیم که به ما ارث رسیده است، به خاطر این می خواهیم که فکر می کنیم با آن بهتر می توان زیبایی خلق کرد. ظرفیت آن برای خلق زیبایی بالاست. پس باید از هر روشی که این توانایی را افزایش می دهد، استفاده کنیم.
اگر سنتی ماندن موسیقی به بهای محدود ماندن موسیقی تمام شود و امکان خلق زیبایی در آن کاهش یابد، روش ما درست نیست.