کتاب بی کتابی

Bi Ketabi
کد کتاب : 25360
شابک : 978-6006889979
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 248
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی بی کتابی اثر محمدرضا شرفی خبوشان

"بی کتابی" اثری است تحسین شده به قلم "محمدرضا شرفی خبوشان" که شخصیت های آن انسان‌هایی کتاب‌باز هستند. از آن دسته افراد که فقط ظاهر کتاب برایشان حائز اهمیت است و صرفا به جلد و کاغذ کتاب نگاه می کنند، بدون توجه به بطن و محتوای کتاب.
شخصیت اصلی رمان "بی کتابی"، میرزا یعقوب آنتیک‌فروش است که شیفته‌ی نسخه های خطی و چاپ سنگی کتاب است و حاضر است هزینه بالایی برای آنها بپردازد. در این راه او حتی حاضر است از جانش نیز بگذرد و با خطرات متعددی روبرو می شود. در "بی کتابی" به قلم "محمدرضا شرفی خبوشان"، خواننده آینه ای از جنس کتاب در مقابل خود دارد و اقدامات و شخصیت خویش را در پرتو کتاب بررسی می کند. این کتاب خواننده را تشویق می کند تا در مورد اقدامات خود تأمل کند. خواننده با سوالاتی روبرو می شود که باید خودش پاسخ آنها را بدهد و این کتاب واقعا خواننده را در موقعیتی قرار می دهد که سوالاتی را نزد خودش مطرح کند.
علیرغم این واقعیت که این رمان در دوران قاجار اتفاق می افتد، "محمدرضا شرفی خبوشان" معتقد است که این متن ممکن است در تمامی بازه‌های تاریخی کارکرد داشته باشد و لازم به ذکر است که از این جهت نویسنده موفق شده یک رویداد مهم را تحقق بخشد. آنچه اتفاق می افتد این است که خواننده داستان "بی کتابی" را متصل به تاریخ و تکرارنشدنی نمی‌داند، بنابراین داستان را تلنگری تلقی می کند و خود را جای هر شخصیت می گذارد. ساختار روایی "بی کتابی" رمان را به اثری تبدیل کرده است که در آن خواننده باید در خواندنش مشارکت فعال داشته باشد و نویسنده سعی کرده داستانی را خلق کند که دستش از ابتدا پیش خواننده رو نشده نباشد.

کتاب بی کتابی

محمدرضا شرفی خبوشان
محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده ، شاعر و مدرس ادبیات فارسی ، متولد 1357 ،اهل ورامین است که پیش از انتشار رمان «عاشقی به سبک ون گوک»، مجموعه داستان «بالای سر آب ها» و رمان «موهای تو خانه ماهی هاست» را در زمینه داستانی و همچنین مجموعه های «از واژه ها تهی» و «نامت را بگذار وسط این شعر» را در زمینه شعر منتشر کرده بود. مجموعه داستان «بالای سر آب ها»ی شرفی خبوشان، برنده کتاب سال دفاع مقدس و کتاب «موهای تو خانه ماهی هاست&raqu...
قسمت هایی از بی کتابی (لذت متن)
چه بارها که به خاطر کتاب سیلی خوردم و تنم کبود شد و در انبار حبس شدم. بعضا پیش می آمد که پدراندرم به خاطر عجز و لابه و گریه های مادرم به اصطلاح مهربان می شد، مرا می نشاند در اتاقش و کتابی را که دست گرفته بود، بلند می خواند و وادارم می کرد که گوش بدهم. با شلوار قصب راه راهش می نشست روی تخته پوست بزرگ و سفیدی که مخصوص خودش بود و تکیه می زد به مخدّه گل بهی و میز کوچک چوب گردویش را که پر بود از قلم نی و قلم فلزی و دوات مختلف و قلم تراش و قط زن استخوانی و کاغذ و نسخه های خطّی، کنار می زد و چهارزانو کتاب را مثل نوزاد تازه به دنیا آمده ای، با دست می گرفت روی پاهایش و سرش را خم می کرد و قوزش بالا می آمد و شروع می کرد به خواندن. من کنار در، نزدیک نعلین هایش، دوزانو لابد می نشستم و دست هایم را می گذاشتم روی زانوهایم و گوش می دادم و گاهی مادرم اگر با سینی چای یا دم کرده گل گاوزبان و اسطوخودوس یا مرزنگوش وحشی گوشه در را باز می کرد، بلند می شدم و خیلی متین و آهسته، سینی را می گرفتم و می گذاشتم کنار دستش و دوباره برمی گشتم و دوزانو سرجایم می نشستم تا وقتی که خودش بگوید، بلند شو برو یا فرمان بدهد که کوزه آب بیاورم یا نشانی می داد که بروم از کی کتاب بگیرم یا کتابی را داخل بقچه می پیچید یا در جعبه می گذاشت که ببرم به کی بدهم یا بروم کجای بازار نخ ابریشم یا کاغذ یا سریشم بگیرم و برگردم.