در این متن، سلیگمن به چالشی مستقیم با اعتماد به نفس، که به شکل مهمترین عنصر در دنیای امروز درآمده، روی آورده و مفهومی جدید به عنوان جایگزین پیشنهاد میدهد. این مفهوم، ساختاری متفاوت دارد. نتایج مطالعات نشان میدهد که آموزش خوشبینی باعث کاهش تا ۵۰ درصدی افسردگی در کودکان میشود، در حالی که میزان افسردگی در جامعه بسیار بالا و تکاندهنده است (حدود ۲۰ تا ۴۵ درصد). بنابراین، خشنودی آموختهشده میتواند یک معجزه تلقی شود، همانطور که سلیگمن به آن اشاره کرده است.
امروزه، نظریهی مورد پذیرش در مورد افسردگی، افکار خودکاراست که در آن، فرد افسرده شروع میکند به تولید یک کلاف سردرگم از باورهای منفی که او را بیشتر افسرده یا مضطرب میکند. آیا خشنودی آموختهشده نیز میتواند به صورت یک بنیان فکری پیشرونده عمل کند؟ آیا میتوان به رویکردهای شناختی یا شناختی-رفتاری به عنوان مکتبهای پستمدرن یا پستمدرن معتدل (مانند دیدگاههای الیس، سلیگمن و بک) به عنوان راهکارهای پیشرو و دیدگاههای انعطافپذیر در حل اختلالهای روانی و مشکلات روانی اعتماد کرد؟ تجربههای دانش روانشناختی نشان دادهاند که اینگونه رویکردها نوعی شناوری و رهایی در روند درمان ایجاد میکنند. به عنوان مثال، دیدگاه الیس (۲۰۰۷-۱۹۱۳، درمان عقلانی، هیجانی، رفتاری) نیز چنین است. در آن دیدگاه، درمانگر روی باورهای غیرمنطقی و نامعقول مراجع کرده و با فنونی چون زیرسوالبردن، تلاش میکند تا اسنادها و نگرشهای شخص را دستخوش دگرگونی کند. اما یک نظریهپردازی منطقی نمیتواند به طور منطقی همه جوانب و ابعاد انسان را دربرگیرد و چنین ادعاهایی اغلب غیرمنطقی هستند. البته دیدگاههای مختلف فلسفی در دنیای روانشناسی مانند روانکاوی فرویدی، روانتحلیلی یونگی و تحلیل رفتار متقابل اریک برن نیز، در دهههای اخیر بسیار به توجه محققین روانشناسی اندازهگیریها پرداختهاند.
درباره رامین کریمی
رامین کریمی(متولد سال ۱۳۵۶)، پژوهشگر روانشناسی خانواده است.