«پیمودن هموار فرآیند دانشگاهی شدن ادبیات کودک بی دسترسی به اثر هایی از این دست دشوار به نظر می رسد. ادبیات کودک هنوز برای سخن گفتن مقتدرانه در عرصه دانشگاه نیازمند به رخ کشیدن روش شناسی سنجیده و توان نظری خویش است.»
بعد از جنگ جهانی دوم این باور که ادبیات کودک می تواند سبب افزایش هم فهمی، جهانی شود، به صورت یک اصل و باور مطرح گردید؛ به این معنا که ادبیات کودک که به آسانی در حال گذر از مرزها بود، می توانست نویدبخش آرمان شهر «جمهوری جهانی کودکی» باشد. از سال های پایانی سده ی بیست شاهد گونه ی متفاوتی از جهان گرایی بوده ایم که مبتنی بر پیش فرضی آرمان گرایانه نبوده، بلکه نتیجه ی فشارهای بازار جهانی است که از سوی شرکت های رسانه ای چند ملیتی اعمال می شود؛ شرکت هایی که فرآورده هایی را برای کودکان در سراسر دنیا تولید می کنند. با این حال، فرض آرمانی ایجاد جمهوری جهانی کودکی و جهانی شدن تجارت، هیچ یک نتوانست این حقیقت را که کتاب های کودک همواره به دست نویسندگان واقعی در مکان های واقعی به زبان های گوناگون نوشته می شود و به صورت ترجمه به زبان های دیگر در جاهای مختلف دنیا خوانده می شود، دگرگون سازد.
مطالعات ادبیات کودک نیز بیش تر وقت ها مبتنی بر این ایده است که کتاب هایی که برای کودکان نوشته می شوند، ماهیتی فراملی و جهانی دارند و باید به صورت یک مجموعه درنظرگرفته شوند. به بیان دیگر، گمان مطالعات ادبیات کودک این است که متن هایی که به دست نویسندگان در بسترهای زبانی و ادبی گوناگون تولید شده اند، در نهایت، مفهوم یگانه از ادبیات کودک به دست می دهند؛ در حالی که متن های ترجمه شده یا حتی متن هایی که بنابر نیازهای فرهنگی جامعه ی مخاطب تغییر کرده اند و در جریان این انطباق از متن های اصلی دور شده اند نیز بخشی از این مفهوم یگانه را تشکیل می دهند.