دو دختر در پاریس در اونتاریو کار می کردند و با هم در اتاق مشترکی زندگی می کردند. یک روز غروب، وقتی همه گیری در بالاترین نقطه قرار داشت، آن ها با هم در یک سخنرانی شرکت کردند و سپس به اتاقشان برگشتند. صبح کلاری هانتر به دوستش گفت: «ورا، من می روم طبقه پایین صبحانه بخورم.» دوستش پاسخی نداد و کلاری به راهش ادامه داد. بعد از خوردن صبحانه او به طبقه بالا رفت تا کیفش را بردارد و دوستش را دوباره صدا زد. اما جوابی نشنید. -من ملافه را کنار زدم. او مرده بود و بدنش سرد بود. دکتر گفت او حدودا ساعت ۲ صبح مرده بود. آنفولانزا خیلی سریع به او سرایت کرده بود. طی دوران پاندمی، افراد باید قادر باشند میزان مشخصی از بلاتکلیفی را تحمل کنند یا بپذیرند. افرادی که نمی توانند یا نمی خواهند بلاتکلیفی را بپذیرند احتمالا میزان بالایی از استرس را تجربه می کنند. افراد با میزان بالایی از عدم تحمل بلاتکلیفی درباره ی تهدید بیماری عفونی بسیار مضطرب می شوند، به خصوص اگر بفهمند کنترل محدودی نسبت به تهدید دارند؛ برای مثال طی پاندمی آنفلونزای خوکی سال ۲۰۰۹، افرادی که میزان بالایی از عدم تحمل بلاتکلیفی داشتند، در مقایسه با افرادی که میزان پایین تری داشتند، در مواجه با ویروس مضطرب تر می شدند. چنین افرادی تمایل دارند بر چنین عباراتی تأکید کنند: حتی اگر شانس مردن من به دلیل آنفولانزا یک در یک میلیون باشد، به هر حال این شانس وجود دارد و مهم نیست چقدر کم باشد، من نگرانم که این اتفاق برای من بیفتد. طی پاندمی مشابه، گشتن به دنبال واکسیناسیون در افراد با سطوح بالای عدم تحمل بلاتکلیفی بیشتر بود. بااین حال، طی پاندمی بعدی، احتمال اینکه افرادی که نسبت به بلاتکلیفی تحمل کمتری دارند به دنبال واکسیناسیون باشند به دسترسی به اطلاعات مربوط به ایمنی و واکسن ارتباط خواهد داشت. سپس این احتمال وجود دارد که افراد احساس نگران داشته باشند و در واکسن زدن تعلل کنند. سطوح بسیار بالای عدم تحمل بلاتکلیفی می تواند به طور موثری با رفتار درمان شناختی درمان شود.