پاییز کم کم داشت تمام می شد و زمستان از راه می رسید. جنگل بزرگ، خلوت و ساکت شده بود. بیشتر حیوان های جنگل به لانه هایشان رفته بودند. آنها در لانه هایشان را هم بسته بودند تا با آغاز زمستان، بخوابند. اما سنجاب بیدار بود. او روی شاخه ی درختی نشسته بود و دور وبرش را نگاه می کرد و...
🌸برای فردا یک زنگ کاردستی و کارهنری داریم. تعدادی سنگ با اندازه مناسب بیاورند با گواش و قلمو. قرار است روی سنگها با گواش طرح زیبا و نقاشی بکشند 🌸اگر مجله رشد از سال گذشته یا پایه اول سالهای گذشته دارید یا اگر کتاب داستان دارند بیاورند. 🌸یک بادکنک و ماژیک همراه بچهها باشه املا بادکنکی داریم. طلقهای نشانهها هم بیاورند.
درود برشما برای گروه سنی ۴و ۵سال چه کتابی از آثار جناب یوسفی معرفی میکنید؟