اگر یک ساعت به زندگی خود فرصت داشتید و فقط یک تماس تلفنی داشتید، با چه کسی تماس می گرفتید؟ تو چی میگفتی؟ چرا منتظری؟ مرگ ناگهانی و غمانگیز ریچارد کارلسون در دسامبر 2006 میلیونها طرفدار او را متحیر کرد، اما حتی نامهها، تماسها و ایمیلهای فراوان آنها نتوانست فقدانی را که همسرش کریستین احساس میکرد، پاک کند. او برای اینکه با از دست دادن کنار بیاید، بیش از 25 سال نامه های عاشقانه نوشت، خاطرات را زنده کرد و یاد همسر مرحومش را گرامی داشت. ریچارد در هجدهمین سالگرد ازدواجشان به همسرش نامه نوشته بود و سعی کرده بود به این سوال پاسخ دهد: اگر یک ساعت به زندگی خود فرصت داشته باشید، چه کار می کنید، با چه کسی تماس می گیرید و چه می گویید؟ کتاب «ساعتی برای زندگی ، ساعتی برای عشق» کتابی عمیقا تکان دهنده است که اهمیت ارزش گذاری هر روز را به عنوان هدیه ای باورنکردنی نشان می دهد. در هجدهمین سالگرد ازدواجشان، در سال 2003، ریچارد کارلسون دستنوشته کوتاهی به نام ساعتی برای زندگی به همسرش کریستین هدیه داد. او تصور می کند یک ساعت برای زندگی دارد و سوالاتی را مطرح می کند که در اصل توسط راهنمای معنوی و نویسنده استیون لوین پرسیده شده است: با چه کسی تماس می گیرید؟ تو چی میگفتی؟ و چرا منتظری؟ به طور عجیبی، این متن مرگ کارلسون را سه سال بعد، در سن 45 سالگی، بر اثر آمبولی ریه، پیشبینی میکرد.
دسته بندی های کتاب ساعتی برای زندگی ، ساعتی برای عشق