شاید مهم ترین تمایز عکاسی و نقاشی در همین باشد: در عکس خبری از طوفان و دست نیست: عکس همواره مدعی واقعیت چیزی است که آن جا، آن بیرون، بوده است، حتا در انتزاعی ترین حالت ممکن اش. عکس همواره این داعیه را دارد که در واقعیت «دست» نبرده است. عکس تنها زمانی در مقام هنر ظاهر می شود که نشانی از «دست» در خود داشته باشد، نشانی از انگشت مداخله گر عکاسی، همچون اثر انگشت مجرمی (عکاسی) که در صحنه ی جرم (واقعیت موجود) به جا مانده. عکاسی، بدون اثر مجرمانه ی انگشت، پروژه ای است برای تثبیت جهان موجود، حال آن که نقاشی هماره به آن حمله ور است. تصادفی نیست که عکسی های به جا مانده از کمون پاریس بدل به مدارکی در دست پلیس برای بازداشت و مجازات خاطیان می شود و...
کتاب پس از طوفان