جهان هستی چیزی نیست جز راه هایی درهم تنیده و انسانها هرکدام وقتی به دنیا می آیند، در ابتدای یکی از این راه ها هستند. خشم و عصبانیت باعث گره خوردن این راه ها می شود و ترافیک ایجاد می کند. هیچ وقت درباره انسان فقط به خاطر اینکه دارد راه اشتباهی می رود قضاوت نکنیم، چون ممکن است او در راه میان بر باشد. این راه ها هیچ کدام به هیچ جا ختم نمی شوند، بلکه آنچه در خود راه وجود دارد هدف راه رفتن است.» با این توضیح می توان تحولی را که در شخصیت اصلی فیلم طعم گیلاس رخ می دهد، از منظر عرفان راه رو توضیح داد و این تحوّل را حاصل راه رفتن او در طول نود دقیقه فیلم دانست. اگرچه به نظر می رسد که او در حالی چرخیدن به دور خود است و مسیر خاکی را چندین بار طی می کند و کاری جز تکرار ندارد؛ اما همین راه رفتن باعث می شود او متحوّل شود. فراموش نکنیم که رودریگو گفته است: «آنچه در خود راه وجود دارد هدف راه رفتن است.
واقعاً فوقالعادهست. من با این که معمولاً با خوندن کتاب سخت خندهام میگیره، با خوندن این کتاب خیلی خندیدم.
حاجی روب شدت دوست وقبول دارم محشره محشر