قانون اساسی و هر قانون دیگری باید با هنجارهای اجتماعی زمانه همراه شود. قانون اساسی اگر تجلی بخش هنجارها و مناسبات اجتماعی روز نباشد، اساسا کارآمدی و مشروعیت خود را از دست خواهد داد. قانون، آمده است تا به نحوی تنظیمگر مسائل و مناسبات اجتماعی باشد. هنگامی که مناسبات اجتماعی متحول می شوند و قانون خودش را با آنها همگام نمی کند، شک نکنید که قانون شکست می خورد...
امروزه پیرامون جمهوری اسلامی ایران ، گفتمان های گوناگونی مطرح است که هم از لحاظ ماهیتی بسیار با یکدیگر متفاوت و متضادند ، و هم طراحان و هواداران هریک ، سوداهای گوناگونی را بر می پرورانند . می توان این گفتمان ها را به سه دسته اصلی تقسیم کرد ( ۱ ) گفتمان نخست ، اصولگرایانه و محافظه کارانه است و بر آن است که همه امور و شئون ملت و مملکت ، از جمله ساختمان قانون اساسی ، در وضعیت مطلوب و عالی قرار دارد . در این گفتمان و در بهترین حالت ، صلاح ملک و ملت صرفا در اجرای قانون اساسی فعلی است ، و ضرورتی برای بازنگری وجود ندارد . اغلب اصولگرایان کشور و تعدادی از اصلاح طلبان - بنا به مصالحی - از گفتمان حفظ و استمرار وضعیت موجود دفاع می کنند ( ۲ ) گفتمان دوم ، گفتمان ساختارشکنانه ( ضد انقلابی ) یا به تعبیر قائلان آن انقلابی است . این گفتمان بر آن است که هیچ امیدی به قانون اساسی فعلی نمی توان بست و مشکلات مردم ، و اساس مردم سالاری و آزادی های اساسی ملت هرگز از طریق بازنگری در این قانون حل نخواهد شد . اینها بر این باورند که خانه از پای بست ویران است ، و بازنگری طلبانی چون صاحب این قلم ، در نقش ایوان مانده اند و راهی به رهایی و تحول نخواهند برد . این گفتمان ، به تعبیر ما " گفتمان برون - قانون اساسی" ، و شاید هم ، گفتمان ساختارشکنانه است.