وقتی ارسطو درباره فن بیان ( خطابه = ریطوریقا) سخن میگفت بی گمان یکی از منظورهای مهمش مهارت سخنرانی وکلا در حضور قضات بود . در نظر او سخنرانی نزد دادرس از نامه نویسی ای به او پراهمیت تر است ، و وکلا باید بیاموزند که حضورا و شفاها از موکل خود دفاع کنند . به تدریج دفاع وکلا از شکل شفاهی به شکل کتبی تغییر شکل داد ، همان طور که نزد ژاک دریدا متافیزیک حضور ( = سخن در حضور مخاطب باید به متافیزیک غیاب ( = نوشتن برای مخاطبی که غایب است ) مبدل می شد . زمانی بود که محاکمه اشخاص بدون حضور آنها بی معنی بود و حتی اگر اشخاص برای دیوان مظالم عریضه می نوشتند آن را فقط به آنجا نمی فرستادند ، بلکه طومار کاغذی این عریضه را مثل لباس به تن می کردند و خودشان هم در محضر قاضی حاضر می شدند . گویی دادخواه تمام وجود خود را در عریضه دادخواهی خود می گذاشت ، و آن را به دادگاه تقدیم میکرد چنان که حافظ میگوید : کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک/ رهنمونیم به پای علم داد نکرد.
این تکنیک که با نام «آینه داری» نیز شناخته می شود، در صورت استفاده ی درست و مناسب، روشی عالی برای خلق تعلیق و تنش دراماتیک در مخاطبین است.
«زاویه ی دید»، داستان ها را به آثاری جدید تبدیل می کند و نشان می دهد ما به جای نیاز داشتن به مجموعه ای جدید از رویدادها، فقط به شیوه ای جدید برای نگاه کردن به آن ها نیاز داریم.
نوشتن یک داستان، مانند ساختن یک خانه است: ممکن است تمام ابزار و ایده های مورد نیاز را در اختیار داشته باشید، اما اگر پِی و و بنیان اثر محکم نباشد، حتی زیباترین سازه ها نیز دوامی نخواهند داشت.
کاراکترهایی پیچیده که وجهی تاریک در وجود آن ها به چشم می خورد
در این مطلب به چهار نوع اصلی در سبک های نگارش می پردازیم و همچنین، شیوه ی استفاده از آن ها را مرور می کنیم.
وقتی در حال نوشتن یک داستان هستید، باید تصمیم بگیرید که راوی قصه چه کسی است و داستان را برای چه کسانی تعریف می کند