همه چیز داره از جلو چشام رد میشه، این که انداختمت ته دره، تمدن گسترش دادنای پدرم، طناب کشیاش، لشگر کشیاش، تو عمق شنا کردنای مادرم، آمون، مار، گربه ماهی، آفتاب زدگی، ولگردیامون، تبش، مرگش، داریوش سوم، دختراش، گردونه هاش، سیب داراش و...