کودکان با تکیه بر تفاوت های فردی خویش و آموزه هایی که از محیط اطراف و بویژه در سال های نخستین رشد از والدین دریافت می کنند در چهارچوب فرهنگی که ابراز هیجان و بیان احساسات را امری خوشایند و مطلوب یا قبیح و مذموم به شمار می آورد در مقایسه با یکدیگر از قابلیت های هیجانی متفاوتی برخوردار می شوند، در فرهنگ ما و بسیاری از جوامع دیگر، ابراز احساسات امری زنانه تلقی شده و توجه به احساسات و هیجانات برای جنس مردان ناپسند شمرده می شود. جمله معروف و به ظاهر ساده «مرد که گریه نمی کند» بیانگر باورهای فرهنگی عمیق و نهادینه شده ای در بطن جامعه است که پسران را از پایین ترین سن از موهبت سرشار و منبع لایزال هیجانات بی نصیب می گذارد و بدین ترتیب در سایه چنین آموزه هایی و انتقال چنین فرهنگی، پسران کوچک و پرشور و حساس که در بدو تولد همچون دختران به هیچ کمی و کاستی از توان بالقوه مناسبی برای ظرفیت های هیجانی برخوردارند، رفته رفته به مردانی بدل می شوند که از عهده بیان ساده ترین احساسات خویش نیز بر نمی آیند و بر پایه تصورات کلیشه ای، ابراز واکنش های هیجانی را با صفت مردانگی که به آن آراسته اند متناقض می دانند و از این روست که مطابق پژوهش های انجام شده، هوش هیجانی مردان کمتر از زنان بر آورد می شود؛ در حالی که هوشمندی در شناسایی، بیان و مدیریت هیجان ها در خود و دیگران امری فارغ از جنسیت است و تلاش های هشیارانه و برنامه ریزی شده والدین دلسوز و مربیان علاقه مند به افزایش هوش هیجانی کودکان بویژه پسران خواهد انجامید. موضوعی که «ویل گلنون» مولف کتاب با نگاهی جذاب و بیانی شیرین در قالب موقعیت های واقعی به آن پرداخته است.
کتاب هوش هیجانی