معرفی کتاب مجموعه قصه های الکی پلکی اثر طاهره خردور
ترانه تقوی
آقا رجب همیشه فکر میکرد با آرزوهایش چه کار کند. تا اینکه یک روز همه آرزوهایش را ریخت توی گونی. بعد هم گونی را کول کرد و برد به آسیاب.توی آسیاب، آرزوهایش را آرد کرد. با آردشان، نان پخت. نانها را مردم خوردند و همه شدند آقا رجب!