توی اتاق هستی؟ فکر می کنی وقتی بروی بیرون، چه اتفاقی می افتد؟ شاید باورت نشود، ولی احتمالا وسایل اتاق نفس راحتی می کشند، چشم ها و دهان هایشان پیدا می شود و دست و پاهایشان را حسابی می کشند تا بدن شان از خشکی دربیاید!
حالا تصور کن که همه چیز همین طوری است. دهان آن درخت کجاست؟ چشم های جاروبرقی باید کجا باشند؟ لباسشویی می خندد یا عصبانی است؟
دسته های قابلمه دست هایش هستند یا گوش هایش؟
به چیزهای دور و برت جان بده! برایشان چشم و دهان، یا دست و پا بکش. حالا تصور کن وقتی تو آن جا نیستی آن ها چه کار می کنند؟
کدام هایشان با هم دوستند؟
کدام ها از هم بدشان می آید؟
با هم درباره ی چی حرف می زنند؟
به نظرت کدام شان دارد نقشه می کشد که پایت بهش گیر کند و تو را روی زمین بیندازد؟!
چشم های این کتاب کجاست؟ دست چپش کدام صفحه است؟
امروز را کانگورو باش!
کانگوروها خیلی بانمک هستند. آن ها یک جیب دارند که می توانند تویش هرچیزی را خواستند بگذارند. البته کانگوروها نه گوشی موبایل دارند، نه پول توجیبی و نه این که خوراکی هایشان را توی جیب هاشان قایم می کنند! حالا فکر کن امروز می خواهیم یک چیزی را همراه خودمان داشته باشیم و همه جا آن را ببریم!
چیزی انتخاب کن که اگر خیس شد، روی زمین افتاد یا رویش نشستی، خرابکاری به بار نیاورد! مثلا یک تخم مرغ خام اصلا مناسب برنامه امروز ما نیست!