شکست کشنده نیست. ما می توانیم انتخاب کنیم که بالای سر انبوه شکست هایمان بایستیم یا توسط آنها دفن شویم. مارک تیم و کوین هرینگتون طرز فکر، تمرکز و برنامه عملی را که برای تبدیل شکست شخصی و حرفه ای به موفقیت تصاعدی نیاز داریم، به ما نشان میدهند.
کمربند ایمنی خود را ببندید و برای یک سواری باورنکردنی آماده شوید. . . . الهام بخش، عقلانی و بی اندازه کاربردی.
منبعی قدرتمند برای بازیابی تعادل بین کار و زندگی و تجربه زندگی مورد نظرتان.
خواندن راهنمای اصلی کسب و کار مثل این است که کوین را به عنوان مربی شخصی خود داشته باشید!
خیلی از کارآفرینان عقیده دارند به این دلیل درجا می زنند که برنامه ی مناسبی ندارند. از نظر کوین هرینگتون آن ها به دلیل نداشتن یک برنامه ی خوب درجا نمی زنند، بلکه به دلیل نداشتن یک برنامه ی بی نقص در کارشان گیر می افتند. البته هرگز چنین برنامه ای نخواهند داشت. یک بار در سفری که از نیویورک به سمت شیکاگو می رفتیم، کوین به من گفت، چیزی به نام برنامه ی بی نقص وجود ندارد. اگر برای داشتن یک برنامه ی بی نقص تلاش کنی، قطعا شکست می خوری. اگر برای بی نقص بودن تلاش کنی، از جایی که باید می بودی تا بفهمی اصلا چگونه می توانی یک برنامه ی مناسب داشته باشی، بیست درصد جلو می افتی. از او پرسیدم، منظورت چیست؟ یادت می آید درباره ی کمال گرایان اهمال کار چه گفتم؟ این که فقط کافی است ایده ای را به سطح هفتاد و پنج تا هشتاد درصد برسانی تا آن را اجرا کنی. این حرف نکات بیشتری هم دارد. باید این مفهوم را بپذیرید؛ چون به احتمال بسیار زیاد در جایی از کار اشتباه کرده اید. فقط یک راه برای فهمیدنش وجود دارد: عمل کردن. باید ایده هایت را عملی کنی. راستش بیشتر کارآفرینان بدون آموزش رسمی فراوان می توانند ایده ای را به سطح هفتاد و پنج تا هشتاد درصد برسانند. همه ی ما کسی را می شناسیم (شاید حتی خودمان) که به صورت غریزی عناصر خاصی از یک ایده یا فرصت را بررسی می کند تا به آن مرحله برسد. تقریبا یک غریزه ی انسانی است؛ ولی توانایی دست به کار شدن و عمل کردن بدون اینکه ایده کامل و بی نقص باشد، غریزی نیست. غریزه ی ما خلاف آن را می گوید. وقتی به انتهای فرآیند برنامه ریزی نزدیک می شویم، باید برای ایده مان کاری کنیم یا درباره ی آن بازخورد بگیریم یا آن را در بازار قرار دهیم. در اینجاست که ترس و اضطراب بر ما غلبه می کند. در اینجاست که کارآفرین می گوید: «هنوز آماده نیستم. باید به برنامه ریزی ادامه دهم. کارهای بیشتری باقی مانده.» تعداد کسانی که می شناسم ایده های خود را به هشتاد درصد رسانده اند و سال ها از حرکت باز ایستاده اند، از دستم در رفته است. حق با او بود. ما از طریق برنامه ی زیگلار مردی را پیدا کردیم که قبل از ملاقات با ما، ایده اش به مدت چهار سال در سطح هشتاد درصد قرار داشت. چهار سال. ملاقات با ما کمکش کرد دست به کار شود. آنچه او در چهار ماه بعد یاد گرفت، احتمالا ده برابر بیشتر از چیزهایی بود که در آن چهار سال برنامه ریزی، یاد گرفته و کشف کرده بود.