کتاب مصور حاضر دربردارنده چهار داستان کوتاه برای گروه سنی (ب) است. در داستان «علاءالدین و چراغ جادو» که بازنویسی داستانی قدیمی است، آمده: «علاءالدین» پسر جوانی بود که با مادرش زندگی می کرد. یک روز مردی را در جنگل دید که جلوی یک غار نشسته بود. مرد از علاءالدین خواست که به درون غار برود و یک چراغ کهنه را برای او بیاورد. با رفتن علاءالدین به درون غار، ماجراهای جدید و هیجان انگیزی برای او به وقوع پیوست و او توانست زندگی خود را از طریق «غول چراغ جادو» تغییر دهد.