سیگارم دیگر کار نمی کند باران می چکد از دست هایم خیس توی خیابان راه می روم در انتظار فرصتی لحظه ای مرگی که نگوید جانم را برای چه می گیرد نه مثل اینها که می گویند به قصاصم آمده اند کاش مرگ هم دلیلی داشت مثل زندگی...