حسرت همیشگی حرف های ما هنوز ناتمام... تا نگاه می کنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آنکه باخبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود آی... ای دریغ و حسرت همیشگی! ناگهان چقدر زود دیر می شود!
قطار می رود تو می روی تمام ایستگاه می رود ومن چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!
چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانیها/ دستها تشنه ی تقسیم فراوانیها / با گل زم سر راه تو آذین بستیم/ داغهای دل ما ، جای چراغانیها/ حالیا دست کریم تو برای دل ما/ سرپناهی است در این بی سر و سامانیها/ وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی/ ای سرانگشت تو آغاز گل افشانیها/ فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید/ فصل تقسیم غزل ها و غزلخوانیها/ سایه ی امن کسای تو مرا بر سر بس/ تا پناهم دهد از وحشت عریانیها/ چشم تو لایحیه ی روشن آغاز بهار/ طرح لبخند تو پایان پریشانیها
در سال ۱۴۰۳ بعد سالها دیدن چهره قیصر اشک آدم رو در میآره. گوش دادن مناجات نیلوفرانه همینطور.قیصر یک عارف الهی بود.از معدود انسانهایی است که حتی از نزدیکان آدم داغش فراقش سختتر هست
امین پور، بهترین شاعر معاصر است، قیصر شعر معاصر...
تمام شعرهای قیصر را خواندم، چندباره و چندباره. متاسفانه قیصر هر چه به پیش آمد به لحاظ عقیده به جایگاه بهتری دست یافت اما به لحاظ شعری نه. متاسفانه آن درخشش ابتدایی در کارهای پایانی او نیست. جرقهای بود و سرای سپنج را وانهاد. یادش گرامی
به درد من که نخورد
مرحوم قیصر امین پور خیلی خاص شعر میسرود
👏👏 بده
بده به درد نمیخوره
قیصر بینظیره
تمام اشعار چاپ شده شاعر در این کتاب جمع آوری شده و کتاب با ارزشی برای علاقمندان به سبک شعری امین پور هست
این کتاب از کتابهای بالینی من هستش ، چقدر با شعرهاش اشک ریختم و زندگی کردم