معرفی مفهوم دوآتشۀ ارزیابی فواید حاصل از ابراز عقیده را پیچیده تر می سازد. به وضوح، دوآتشه بودن می تواند به انکار فردیت و شخصیت و خویشتن خویش بینجامد که گونه ای «گریز از آزادی» زیان آور است یا با مجموعۀ کاملی از عقاید و باورهای قوی درخصوص تمامی موضوعات روز که به نوعی از شرایط «اسفبار» (چخوف، اولنکا) نداشتن عقیده دربارۀ هیچ چیزی رنج می برد، ملبس شود. در حالی که کالاهایی که ما در بازار می خریم به روشنی برای رفاه مادی سودمند هستند، عقاید لزوما برای فردیت و عزت نفس کلیدی نیستند؛ در کل به نظر می رسد این امر به برخی مشخصات بیشتر و پیچیده با توجه به روش کمابیش «مستقلی» بستگی دارد که عقاید در آن شکل گرفته اند. چه بسا پیشرفت هایی بتواند درخصوص موضوع مورد نظر ما حاصل شود اگر از زاویۀ همگانی دیده شوند نه فردی. تا اینجا عمدتا به تحقیق دربارۀ مشارکت در رضایت خاطر و شادمانی فردی پرداخته ام که با اکتساب و تصاحب مجموعه ای از عقاید چندوجهی و قویا تقریرشده انجام می شود. اما یقینا چنین تصاحبی، که به طور گسترده در میان شهروندان انتشار یافته، اثرات مهم مثبت و منفی ای بر منش جامعه نیز دارد. یک اثر مهم آن بر کیفیت زندگی شهروندان منفرد بعدا می تواند در قالب این روش غیرمستقیم به کار گرفته شود. اشتیاق به پیشرفت اقتصادی اغلب در این مدل دووجهی ارزیابی شده است: یک وجه نه تنها مثلا به اثر رشد اقتصادی بر خوشبختی فردی، بلکه به نقش آن در حفظ و تقویت یک جامعۀ دموکراتیک آزاد نگاه می کند. زیست بوم شناسی به کنار، اجماع اخیر این بوده که اثرات اجتماعی و سیاسی رشد اقتصادی مانند اثرات مستقیم آن بر خوشبختی فردی سودمند است.