محمود: ما بومرنگ همیم. هم و پرت می کنیم. یه جوری که برگردیم سر خونه اول. مثل بازی محبوب سگ ها. مثل ساکسیفون زدن. ساغر : سگ ها رو می فهمم ولی به ساکسیفون چه ربطی داره؟ محمود: تا حالا زدی؟ ساغر: نه مگه تو زدی؟ محمود: آره خوبشم زدم. وقتی می خوای یه ملودی کامل بزنی باید نفست و به فشرده ترین شکل ممکن و با قدرت بدی بیرون. ساغر: ربطش به بومرنگ چیه؟ محمود: ربطش عطش بعدشه. وقتی اونقدر وحشیانه باز دمت و می دی بیرون باید همونقدر وحشیانه دمت و بدی تو. باید با تمام وجودت هوا رو بکشی تو، چون قراره دوباره با شدت بدی بیرون و دوباره و سه باره. مدتیه دارم فکر می کنم شاید این راه نادرستی باشه که هم و بزنیم و پرت کنیم دورتر. شاید این خودش عطش بیشتر کنه. شاید. نمی دونم .