بیایید اقتصادی را در نظر بگیریم که تنها دو کالا و برای مثال شیر و پنیر در آن وجود دارد. ممکن است من به طور کلی شیر را به پنیر ترجیح دهم اما نقطه ای، قانون کاهش مطلوبیت نهایی می گوید من تا به حال به اندازه ی کافی شیر داشته ام و ترجیح می دهم در عوض یک لیوان شیر، مقداری پنیر داشته باشم. شما، در طرف مقابل، ممکن است به طور کلی پنیر را ترجیح دهید اما شما نیز در نقطه ای خوشحال خواهید شد که در عوض مقداری پنیر، مقداری شیر به دست آورید. حالا بیایید تصور کنیم مقدار پایان پذیری از شیر و پنیر در این اقتصاد وجود دارد و به هر کدام از ما به طور تصادفی مقداری از هر کدام تعلق گرفته است. درست مانند مدل والراس، این غیر محتمل می نماید که به ما درست به همان میزان که مطلوبیت ما ایجاب می کند از این کالاها داده شده باشد، پس ما تا آن زمان که میزانی از پنیر و شیر به دست آوریم که بیشترین رضایت ممکن را برای ما به دست آورد، به معامله می پردازیم.