پیش تر نمی دانستم که صندلی خالی هم انتظار کسی را می کشد ببین پیشانی صندلی چه صاف شده نگاه کن پایه هایش چه پینه بسته اند پیش تر ها هیچ نمی دانستم که کفش راه را کامل می کند قلب درون کفش ها را ببین ببین سایه سیاه قوزه کرده و انتظار نور نشسته