آدمی با اراده ضعیف یا قوی به دنیا نمی آید و آن موهبتی وراثتی نیست؛ بلکه، همانند بسیاری از صفات دیگر، در جریان فعالیت های انسان شکل می گیرد و وضعیت زندگی سهم عظیمی در تکامل آن دارد. اراده پخته و رسیده ترکیبی است که از برآیند جهان بینی انسان و پایه های اخلاقی آن، تمایلات او، شایستگی هایش، هدف گرایی های او و… شکل می گیرد و تکامل می یابد. طبیعی است که اراده کودک خردسال را نمی توان با اراده انسان بالغ تطبیق داد؛ ولی آنچه بسیار اهمیت دارد، رفتار مشخص و قاطع والدین است؛ چون در تربیت کودک هیچ چیز بدتر از اختلاف عقیده بین پدر و مادر و دیگر بزرگ سالان نیست. مثلا پدر کاری را به کودک محول می کند؛ اما بزرگ سال دیگری می گوید که او توان انجام دادن این کار را ندارد یا مادر می گوید که بچه را خسته نکن و سپس خودش آن کار را انجام می دهد. این چندگانگی ها نه تنها باعث بی ارادگی کودک می شود، بلکه به یادگرفتن دورویی و حیله گری و تزویر در ناخودآگاهش منجر می شود. بهتر است آن اختلاف عقیده ها در تربیت کودک، به اطفال معصول انتقال نیابد؛ بلکه با صداقت و با عمل به وعده ها پایبندی به اصول اخلاقی را به کودک بیاموزید و به جای وعده دادن و عمل نکردن به آن، بر سر حرف خود ثابت قدم باشید تا کودک نیز به شما اعتماد کند و از خوش قولی تان بیاموزد که وقتی وعده می دهد، باید به عهدش وفا کند و بدین ترتیب، در او پایبندی به گفته و حس مسئولیت پذیری تقویت شود. امیال و احساسات، هوا و هوس، ترس و اضطراب و نیز درد و رنج، اراده کودک را تضعیف می کنند. برای تکامل اراده کودک، باید مسلط شدن بر این ها را به او یاد داد..
چون استاد محسن پور احمد خمینی این کتاب معرفی کردن قطعا کتاب خوبی باید باشه