می توان با کمی مسامحه ادعا کرد که بسیاری از مردم، ( نیما ) را می شناسند و از انقلاب ادبی او، به واسطه نام گرفتن گونه ای از شعر به شعر نیمایی، خبردارند.
کسی که طبیعت پوش را دیده باشد، می پذیرد رشد یافتن در چنین فضایی، برای آن که اهل اندیشیدن است، چقدر می تواند موثر و زاینده ایده های گوناگون باشد. سکوت، پاکیزگی و استواری محیط کوهستان از همه سو منعکس است و خواه ناخواه بر ذهن و جان آدمی اثر می گذارد.
تجربه بارها ثابت کرده است که طبع انسان، در ارتباطی تنگاتنگ و مستقیم با محیط زیست اوست و ویژگی های فکری و رفتاری هرانسان، تا حد زیادی، جلوه ای از طبیعت زیستی او بوده است. نیما نیز در جای جای نوشته های خود این توجه به طبیعت و الهام گرفتن از آن را متجلی ساخته و در برخی موارد با صراحت از آن یاد کرده است.
ضمن اشاره به بیتی از منزوی، زندگی نیما را برگرفته و خلاصه شده از دو کتاب؛ خانه ام ابری است و از نیما تا روزگار ما، مرور خواهیم کرد:
وقتی که رودش زاد و کوهش پرورش داد - طفل هنر را چاره جز نیما شدن نیست.
و...