بعضی وقت ها خودم هم خیلی تعجب می کنم. اگر می توانستم برای تحسین خودم در مقابل خودم زانو می زنم. چه جسارت مردانه ای؟ هیچ کدام از رشته های عصبی بدنم با شنیدن نقشه ی خطرناک فارامون از خودشان واکنشی نشان ندادند، بلکه برعکس، شروع کردند مثل یک کامپیوتر کار کردن. مغزم هم به کار افتاده بود تا به این نقشه ی ساده ی شیطانی پاسخ بدهد. خودم هم داشتم می ترسیدم.