بودائیان از آن با لغت (اوپکا) یاد می کردند. مسلمانان آن را (تسلیم) می نامیدند و عبریان، هیشتاووت. کتاب دوم با گاوات گیتا، حماسه ی منظوم «آرجونای سلحشور»، درباره ی «ساماتوام» چنین می گوید: (حالت سکون ذهن که همان آرامش درون را معنا می دهد). یونانیان آن را (یوثمیا) یا (هزیکیا) می نامیدند. پیروان مکتب اپیکوریسم یا لذت گرایی آن را آتاراکسیا می نامیدند و مسیحیان، آئکوآنیمیتاس. به زبان خودمان می شود: آرامش ذهن. این که بتوانی در حالت سکون باشی، در حالی که دنیا اطرافت در حال گردش است و...
موضوع کتاب در زمینه توسعه فردی هستش. به نظرم عنوان این کتاب بیشتر به درد نوشتههای اکهارت تله میخوره تا به این نویسنده. با این که نویسنده خواسته قدرت آرامش و نیروی حال رو توو نوشته هاش به مخاطب برسونه اما متاسفانه در این زمینه به محتوای نوشتههای آقای اکهارت تله نمیرسه که البته لازم به ذکر هستش که سبک نوشتاری این دو نویسنده با هم متفاوت هستش و شاید کلا مقایسه این دو اشتباه باشه. خلاصه نویسنده، نویسنده جونی هستش و فعلا جا داره نوشته هاش کیفیت بهتری به خودشون بگیرن. توو کتابهای این نویسنده سه موضوع خودش رو به خوبی نشون میده: ۱- معنویت (مخصوصا قدرت در لحظه بودن و آرامش) ۲- فلسفه (زیستن به سبک رواقی گری) ۳- توصیه هایی برای توسعه فردی. که هر کدوم از این موارد رو نویسنده در قالب تعریف داستان واقعی از زندگی افراد مشهور به مخاطب منتقل میکنه. حقیقتا بنده نتونستم زیاد ارتباط کاملی با این کتاب بگیرم و اون چیزی که ازش انتظار داشتم، نبود. البته بی انصافی نباشه مطالب خوبی رو ارائه کرده اما به صورت کلی بیان شدن. کتاب باید بیشتر جاها وارد جزییات بشه و از بعد جدید و متفاوتی به موضوعات نگاه کنه و در نهایت ادم رو به فکر فرو ببره. حالا از کتابهای فلسفی بگذریم مثلا کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغههای مارک منسن این حس رو به بنده داد و به نظرم کتاب متفاوت و خوبی هستش که یه دید مناسبی رو به ادم میده تا در مورد عقاید خودش تجدید نظر کنه. البته شاید بر عکس بنده این کتاب برای فرد دیگه ای کتاب عالی و متحول کننده ای بوده و باشه.
خیلی ممنونم بابت وقتی که گذاشتید برای راهنمایی