کتاب «والس تصادفی» اثر ویکتور هائیم نمایشنامهای است که به درونمایههای وجود انسانی و پوچ بودن زندگی و زندگی پس از مرگ می پردازد. این اثر که اولین بار در سال 1986 اجرا شد، از همان زمان به اثری قابل توجه در تئاتر معاصر فرانسه شد و به دلیل عمق فلسفی و سبک روایی منحصر به فردش شناخته شد. محتوای این نمایشنامه عمیقا ریشه در فلسفه اگزیستانسیالیستی دارد و به بررسی تصادفی و غیرقابل پیش بینی بودن زندگی می پردازد. خود عنوان، «والس تصادفی»، موضوع اصلی این نمایشنامه، یعنی تصادف در زندگی آدمی را بیان می کند. داستان این نمایشنامه، در زندگی پس از مرگ، به طور خاص در برزخ، جایی که قهرمان داستان، که از آن به عنوان «زن» یاد می شود، روایت می شود. او در معرض نوعی قضاوت توسط فرشته ای قرار می گیرد که زندگی او را بر اساس معیارهایی خودسرانه و بی منطق ارزیابی می کند. این فضا به نویسنده اجازه داده است تا موضوعات اخلاقی، عدالت و میل انسان به معنا را به تصویر بکشد. فرشته در نمایشنامه به عنوان یک شخصیت بوروکراتیک عمل می کند که نشان دهنده ماهیت غیرشخصی و اغلب غیرقابل درک قضاوت الهی است. فعل و انفعالات بین زن و فرشته، پوچ بودن جستجوی توضیحات منطقی برای رویدادهای را برجسته می کند. نقش فرشته زیر سوال بردن و به چالش کشیدن تصورات زن از زندگی و اعمال خود است. هائیم از سبک روایت مینیمالیستی استفاده می کند که بر گفتگوی زن و فرشته تمرکز دارد. ساختار نمایشنامه محاوره ای است و زن وقایع زندگی خود را بازگو می کند و فرشته با پرسش و ارزیابی اعمال او پاسخ می دهد. این رویکرد دیالوگ محور بر ماهیت درون نگر و تأملی نمایشنامه تأکید می کند و مخاطب را تشویق می کند تا با سوالات فلسفی مطرح شده درگیر شود. ساختار روایی بدیع نمایشنامه با تمرکز بر دیالوگ و کنش مینیمال، آن را از آثار سنتی تئاتر متمایز می کند. این رویکرد امکان کاوش عمیقتر در دنیای درونی شخصیتها و مطرح کردن پرسشهای فلسفی در قلب نمایشنامه را فراهم آورده است.
کتاب والس تصادفی