آلیا یک دختر بچه بولیمیک است. او همیشه گرسنه است. او خیلی بزرگ است. همکلاسی هایش او را مسخره می کنند، می خواهند میان وعده اش را ببرند، او را یک دختر زشت خطاب می کنند. آلیا تصمیم می گیرد فرار کند و فرهنگ لغت او را می گیرد. او پس از مدت ها دویدن، خود را در مقابل منظره ای می بیند و نیمی از افق در جلوی چشمانش در یک صدای وحشتناک جویدن ناپدید می شود. آلیا نمی فهمد گرسنه است خوابش می برد. وقتی از خواب بیدار می شود، یک نفر جلوی او است: یک غول. اما یک غول خاص، که تصمیم گرفته است دیگر هرگز بچه بخورد.
کتاب منو بخور