مروز ( لئا ) برای اولین بار به مدرسه می رود: لئا خیلی خوشحال است ولی در حیاط مدرسه بچه های زیادی هستند که آن ها را نمی شناسد. ناگهان لئا از شدت اضطراب دل درد می گیرد. پاهایش را نگاه می کند، حسابی خجالتی می کشد و دست بابایش را محکم فشار می دهد.
او در یک روز احساساتی مانند ترس، شادی ، خشم، حسادت و ناراحتی را با هم تجربه کرده است. شاید تشخیص دادن احساسات کار چندان راحتی نباشد.
شما چطور؟ آیا تا به حال برای شما اتفاق افتاده که احساسی داشته باشید و به خوبی آن را نفهمید؟
بیایید باهم در این کتاب از مجموعهی کاربردی و بامزهی سوالات کوچک من، راجع به احساسات چیزهای زیادی بیاموزیم و همراه با لئا کشف کنیم در مدرسه چه بر سرش آمده است و...
کتاب احساسات