موسیقی در سینما و سینمای موسیقی، ماجرایی دارد به درازای تاریخ سینما، هرچند با نمونههایی عجیب و درخشان که در حافظهی ما بیشتر از بقیه جاخوش کردهاند؛ سکانس جروبحث همشهری کین و همسرش در چادر و آرام آرام اوج گرفتن موسیقی درحال اجرا و آن ترومپتی که تند و تیز و خشن شد، درست مثل بالا گرفتن آن مشاجره؛ ترومپتی که در وسط اجرای ارکستر در «مردی که زیاد میدانست» با یک آن نواختنش گلولهای شلیک شد؛ همدردی با شیطان که ژان لوک گدار در 1968 دربارهی ضبط قطعهای به همین نام از رولینگ استونز ساخت و چهل سال بعد در 2008 مارتین اسکورسیزی از ده شب اجرای همین گروه فیلمی ساخت به نام نوری بتابان؛ دیوار پینکفلود ساختهی آلن پارکر، همان موزیکال داستانی انقلابی با فیلمنامهی راجر واترز؛ کاباره و اینطور چیزهای باب فاس هم که... همهی اینها و بسیار بیبشتر از اینها بخشی از ماجرای موسیقی در سینما و سینمای موسیقیست که همهی عشاق واقعی سینما و سینهفیلهای حقیقی دوستشان داشته و دارند. کتاب «نواختن با دوربین؛ فیلمهای موسیقی از باخ تا باب دیلن» از منظر یکی از عاشقان موسیقی و سینما، پژوهشیست که هم بار تاریخی، علمی و تحلیلی قابل اعتنایی دارد و هم منظر شخصی یک دوستدار واقعی سینما و موسیقی در سطور آن وجود دارد. احسان خوشبخت که بیش از بیست سال است دربارهی سینمای موسیقی مینویسد، ماحصل کارش را در این کتاب گرد آورده و عرضه کرده است. نواختن با دوربین هم به موسیقی شنیدنی در فیلمها میپردازد و هم از موسیقیهای دیدنی در آنها حرف میزند، آن هم با بررسی نمونههایی از گذشته و امروز که عموم مخاطبان سینما به خوبی به یادشان میآورند.
کتاب نواختن با دوربین