اگر یک روز پستچی آمد و گفت شما دعوت هستید به یک مهمانی که آنجا میتوانید نوشابهی گازدار و انرژیزا و سوسیس بزغاله بخورید، حرفش را باور میکنید؟ شنگل گفت: «ولی ما که امضا نداریم. یعنی هنوز بلد نیستیم اسممان را بنویسیم.» پستچی گفت: «خبف انگشت بزنید.» بچهها نگاهی به دستشان انداختند و گفتند: «ما که انگشت نداریم. سم داریم.» پستچی گفت: «خب، سم بزنید.»
کتاب کجا را باید سم بزنیم؟