روزی پیرمردی به نوه اش گفت: "من دیگر پیر شده ام و مدت زیادی از عمرم باقی نمانده است. دلم می خواهد پس از مرگم ثروتم به تو برسد؛ اما پیش از آن که این ثروت مال تو شود، باید راز زندگی را پیدا کنی و برایم بیاوری". پسرک از پدربزرگش پرسید: "اما پدربزرگ، برای یافتن آن کجا را باید بگردم؟" پدربزرگ جواب داد: "راز زندگی زیر این آسمان بزرگ است. تو آن را زیر همین آسمان بزرگ پیدا می کنی". بنابراین پسرک در آرزوی به دست آوردن ثروت پدربزرگ راه سفر در پیش گرفت و این سرآغاز تلاش او برای به دست آوردن راز زندگی بود.
سلام من داستان کاملشو میخوام
سلام ببخشید نام داستان زیر آسمان چه کسی است لطف جواب بدید هر کسی میدونه
من منظورت رو نمیفهمم
ترجمهی مجید عمیق
یادش بخیر به ما این کتابو دادن برا مسابقات تهران
من خودم کتابشو دارم خیلی خوب و عالی است❤️❤️
خیلی قشنگا