یوسف اباذری، جامعهشناس ایرانی، روزی دربارهی سردمداران ژورنالیسم زرد ایرانی گفته بود: «درست است که اینها چرند میگویند ولی جوری چرند میگویند که این چرند گفتنشان جواب میدهد!» ماجرا در همهی جهان به همین منوال است، مجموعهای از اخبارساز و اخبارنویس، چرندباف و مهملگو، با سرعت ویرانگری تمام حقایق را و تمام بنیانهای معنا را از ما گرفته و روزبهروز با حربههایی جدیدتر و بهروزتر جمعیت بزرگتری را تسلیم چرندبافیهای خود میکنند. مهملبافهای سرتاسر جهان در کسوتهای مختلف – سیاستمدار، دانشمند، روزنامهنگار، سلبریتی ورزشی و تلویزیونی، اینفلوئنسر، بلاگر و ... - از صبح تا شب و شب تا صبح در شبکههای اجتماعی و تلویزیون در حال تولید مهملهای گوناگونیاند که چنان دامنهی وسیعی دارند که در بسیاری از مواقع حتی چرندشناسان حرفهای هم در تشخیص مهملها و غیرمهملها ناتوان شدهاند! کتاب اخبار و سایر چرندیات، همهی آن دادههای آماری احمقانه و عدد و رقمهای مضحک، آن اداهای منطقی بودن، آن وجوه شبهعلمی، آن خبرهای بیارزش یا کذب و سیاههی بلندبالا و عجیب و غریبی از چرندهای ریزودرشت دیگر را زیر ذرهبین برده و راهنمایی گامبهگام و جامع برای رسیدن به این گفتهی الکساندر اسمیت در اختیارمان میگذارد: «... اگر سخت و هوشمندانه کار کنید، باید بتوانید وقتی کسی چرند میبافد، تشخیص دهید...» کتاب «اخبار و سایر چرندیات: رو کردن دست مهملبافها» پژوهش بزرگ دو متفکر و چرندشناس نامدار دوران ما یعنی کارل تی. برگستروم و جوین وست است که با توجه به اهمیت بلایی که بر سرمان آمده، اگر توان گنجاندنش در برنامههای درسی ملالآور و بیاستفادهی سیستم آموزشی را نداریم، لااقل میتوانیم به کتاب بالینی خودمان تبدیلش کنیم.
کتاب اخبار و سایر چرندیات