کرم های تپل سفید در شکاف زخم وول می خورند.کمرشان را خم و چاق می کردند. سر و دمشان به هم نزدیک و دور می شد تا کمی در مایع لزج لای زخم جابه جا شوند؛ زخمی که لای موهای به گل چسبیده ی پای الاغ، دهان باز کرده بود. هربار که دمش را تاب می داد؛ اما مگس های سمج خیال رفتن نداشتند.