قاره اروپا در طول تاریخ خود، همواره یکی از مراکز اصلی تغییر و تحولات سیاسی در دنیای مدرن بوده و در میان سرزمینهای اروپایی، کشور فرانسه سهم بیشتری از این دگرگونیها برده و بررسی تاریخ تحولات سیاسی فرانسه به دلایل گوناگون خواندنیتر سایر ملل این قاره است. بهراستی میتوان فرانسه را کارگاه و موزه نظامهای سیاسی گوناگون دانست. کمتر نظام حکومتی است که در کارگاه تاریخ سیاسی فرانسویان آزموده نشده باشد. فرانسویها تاکنون پانزدهبار قانون اساسی خود را تغییر دادند. پنج جمهوری، دو امپراطوری و یک پادشاهی مشروطه میوه این آزمایشهای پیدرپی است. اگرچه بهظاهر روح ناآرام فرانسویها بیش از نیمقرن در جمهوری پنجم آرام گرفته، ولی همچنان عدهای از گذر از این جمهوری و درافکندن ششمین جمهور سخن میگویند؛ بنابراین مطالعه دقیق و سنجیده سیاست و حکومت فرانسه برای تمامی اندیشمندان علومانسانی، امری واجب و حیاتی است. کتاب «سیاست و حکومت در فرانسه» به قلم حجتالله ایوبی، نویسنده و پژوهشگر سیاسی، یکی از بهترین متون تألیف شده در راستای نیل به این هدف است. این کتاب به تاریخ سیاسی فرانسه پرداخته و توضیح میدهد که چگونه فرانسویها پس از انقلاب ۱۷۸۹، خود را ملتی «نه مانند دیگران» میدانند. آنها خود را پیشتاز نظامهای دموکراسی، حقوق بشر و آفریننده مفاهیم مهمی چون «تمایز فرهنگی» و «تنوع فرهنگی» به شمار میآورند. البته گاه ادعای بیمانندی فرانسویها در عمل با چالش جدی روبهرو میشود. فرانسویها خود بهعنوان بزرگترین مدعی نظام دموکراسی در جهان، دیرتر از بسیاری از کشورهای جهان، حق رأی را برای زنان به رسمیت شناختند. نظام سیاسی کنونی فرانسه به دلیل تمرکزگرایی شدید بهوسیله محققان فرانسوی حتی «دیکتاتوری جمهوریت» نام گرفته است. مجلس فرانسه جزء کماختیارترین مجلسهای اروپایی و غربی است و رئیسجمهور با شاهان گذشته تفاوت چندانی ندارد. فرانسویها بیش از دویست سال در انتظار ماندند تا خلاصه نام احزاب سیاسی در قانون اساسی سال ۱۹۵۸ آمد. بااینوجود، قانون اساسی فرانسه تنها از آزادی احزاب سیاسی و آزادی یاد کرده و از نظام حزبی سخنی به میان نیاورده است. امروز اگرچه دموکراسی و حزب سیاسی دو روی یک سکهاند، ولی احزاب در سراسر تاریخ سیاسی فرانسه مورد نفرت بودند. از فردای انقلاب فرانسه فرزندان ژان ژاک روسو احزاب سیاسی را بهعنوان نماد شکاف در «اراده عمومی» محکوم کردند و راه را بر هر آنچه در این اراده یگانه دو دستگی ایجاد کند بستند. گریز از احزاب سیاسی دستکم همچنان در بین جناح راست بهخوبی دیده میشود. تقریبا همه احزاب و جناحهای مهم دستراستی در نامگذاری جناح سیاسی خود از واژه «حزب» پرهیز کردهاند و به واژههایی مانند تجمع، مجمع و اتحادیه و جنبش بسنده کردند. جنگ تاریخی و دویستساله بین دولت و مجلس از دیگر ویژگیهای نظام فرانسه است. جنگی که برای مجلس فرانسه نبردی همراه با شکست بود و قوه مجریه با همهپرسی سال ۱۹۶۲ و انتخابی شدن رئیسجمهور با آرای مستقیم مردم، این پیروزی تاریخی را جشن گرفت. از فردای پیروزی انقلاب فرانسه آرایش نیروهای سیاسی در فرانسه با دو واژه چپ و راست شکل گرفت. واژگانی که در فرانسه زاده شدند و بهسرعت همه مرزها را درنوردیدند. فرانسویها در عمل قرنها است که به این دستهبندی سیاسی پایبند هستند. نهتنها نظام پارلمانی و حزبی در فرانسه دوقطبی است، بلکه میتوان گفت ذهن و اندیشه فرانسه جز چپ و راست نمیشناسد. نظام چندحزبی و دوقطبی فرانسویها با نظامهای دیگر متفاوت است. این نظام هم ریشه در تاریخ و فرهنگی سیاسی این دیار داشته و هم نسبت مستقیمی با نظام انتخاباتی این کشور دارد. نظام انتخاباتی اکثریت دومرحلهای که الگویی فرانسوی است، اگرچه در بسیاری از کشورها به تاریخ پیوسته، ولی در این سرزمین همچنان نظام بیبدیل انتخاباتی به شمار میرود.
کتاب سیاست و حکومت در فرانسه