در اینجا یک رویکرد منحصر به فرد و تازه به اندیشه هگل است.
این دستاورد بزرگی است که بازخوانی تازه، واقعی و بسیار روشنگرانه ای از هگل به عنوان فیلسوف خودانتقادی مدرنیته ارائه می کند.
تردیدی نیست که مشخصه ی بارز فلسفه ی هگل، درک وی از تراژدی یونانی است. متون گوناگونی، از جمله پدیدارشناسیدوح بر اهمیتی که هگل برای تراژدیهای واقعی قایل میشود گواهی میدهند. با وجود این، نقش تراژدی در اندیشه ی هگل از قلمرو تجربه انضمامی انسان و بازنمایی زیباشناسانه ی آن بسیار فراتر می رود. این امر پیشاپیش در جستاری درباره ی حق طبیعی مشهود است، یعنی جایی که هگل به تراژدیای «که امر مطلق دائما خود را دچار آن میسازد» اشاره می کند. در فصل حاضر، توضیح هگل در باب تراژدی در جستاری دربارهی حق طبیعی و پدیدار شناسی روح مورد بررسی قرار می گیرد تا الزامات آن برای فلسفهی هگل به مثابهی یک کل آشکار شود. استدلال خواهم کرد که هر دو متن مزبور، به جای آن که به تقدیر قهرمانان تراژدیها بپردازنده کشمکش تراژیک بین تعینات متضاد یک اصل بنیادی خاص را مدنظر قرار می دهند.