کتاب داستان های شاهنامه و فلسفه برای کودکان

The Stories of Shahnameh
(به همراه راهنمای آموزشی مربیان)
کد کتاب : 75770
شابک : 978-6229445303
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 144
سال انتشار شمسی : 1400
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب داستان های شاهنامه و فلسفه برای کودکان اثر یحیی قائدی

همانطور که از عنوان کتاب "داستان های شاهنامه و فلسفه برای کودکان" مشخص است، این کتاب داستانهای شاهنامه را به طرزی قابل فهم برای کودکان روایت می کند. این اثر از این حیث حائز اهمیت است که کودکان را از سنین پایین با ادبیات کلاسیک کشورمان آشنا می کند. نویسنده و تدوین کننده این اثر یعنی، "یحیی قائدی" تمام تلاش خود را در این راستا انجام داده است. او تلاش کرده است بار دیگر داستانهای فراموش شده شاهنامه را برای کودکان بازگو کند که این خود به تنهایی بسیار با ارزش است. این داستانها جنبه تعلیمی دارند که علاوه بر اینکه کودکان را سرگرم می کنند، آموزه هایی تربیتی نیز به انها منتقل میکند. فلسفه برای کودکان، هزارسال پس از فردوسی، اهمیت داستان و اسطوره را بازمی‌یابد و کشف می‌کند که به فراموشی سپردن نقش داستان و اسطوره، همان چیزی است که با آن می‌توان بخشی از شکست‌های نظام آموزشی را توضیح داد. از این‌رو محتوای آموزشی را بر داستان استوار می‌کند و در آن داستان‌ها از اسطوره‌ها مدد می‌گیرد و امیدوار است از رهگذر اندیشیدن و گفت‌وگو به شاگردان کمک کند تا آرام‌آرام خود را در اسطوره جا کنند و نظم‌های خیالی خود را بسازند و از این راه جهان را ساخته و متحدتر کنند.

کتاب داستان های شاهنامه و فلسفه برای کودکان

قسمت هایی از کتاب داستان های شاهنامه و فلسفه برای کودکان (لذت متن)
در زمان های بسیار دور پهلوانی زندگی می کرد بنام سام نریمان، وی دلاوری بی همتا بود اما فرزندی نداشت. او از اینکه فرزندی ندارد بسیار ناراحت بود و شب و روز به درگاه خداوند راز و نیاز می کرد و از خدا می خواست که به او فرزندی بدهد. سال ها و ماه ها گذشت تا اینکه سرانجام همسرش باردار شد و بعد از نه ماه انتظار، همسر سام پسری به دنیا آورد که نامش را زال گذاشتند. اما این پسر بسیار زیبا و خوش صورت بود. او با بچه های دیگر تفاوت داشت و تمام موی تنش سفید بود. وقتی مادر فرزندش را این گونه دید تا یک هفته به سام چیزی نگفت. چون می ترسید که سام از اینکه فرزندش با بچه های عادی تفاوت دارد بسیار ناراحت شود. خلاصه، بعد از یک هفته سکوت، دایهٔ زال تصمیم گرفت که موضوع را به سام بگوید. پس به نزد سام رفت و به او گفت: «ای پهلوان، همسر تو پسری به دنیا آورده که بسیار زیبا و تندرست و سالم است و هیچ عیب و نقصی در اندام او نمی بینی. تنها چیزی که هست اینکه تمام موی او از موی سر گرفته تا ابرو و مژه همه مانند برف سفید است. اما تو ناراحت نباش و ناسپاسی نکن و غمگین نشو. بین او و بچه های دیگر، جز رنگ مویش تفاوتی وجود ندارد پس با او با تبعیض برخورد نکن و او را بپذیر».