... می بینید چه وضعیه؟ اکثرا وضع همینه، مثلا همین اتاق بازداشتی ها، شاید روزی سی چهل نفر بازداشت بشن. خیلی هاشون آدمایی بودن که نتونستن از پس کار بر بیان. قبل از اقدام به دزدی از مغازه، تقلب، زدن ضبط ماشین، فروختن کارت اعتباری تو کافه ها، دستگیر شدن. یا نه می گن مخل آسایش شدن. نتونستن برسن به دادگاه. نتونستن بدهی هاشون رو پرداخت کنن. نتونستن یه گواهی نامه تمدید شده نشون بدن. نتونستن خوب تو کارای اجتماعی مشارکت داشته باشن. سعی کردن یه چک دزدیده شده رو نقد کنند و تنها دلیل اینکه گیر افتادن این بوده که نتونستن یه امضا رو تطبیق بدن. تلفن عمومی ها رو باز کردن سکه هاش رو بردارن. دعواهایی کردن که هر دو سر قضیه یه اندازه گناه کردن ولی کسی مقصر نیست. جرم هایی که لحظه ای بوده. اینا کارای معمول. امور معمول پلیس. تنها کافیه منشی دفتر باشی. بتونی فرم ها رو پر کنی. هر افسری سی و شیش برگ کاغذ رو باید درباره ی هر یه آدمی که بازداشت می کنه پر کنه...